در زبان هلندی بنام گرونینگن، شهری است در هلند حاکم نشین ایالت و دارای 140500 تن جمعیت است. در آنجا منسوجات، مصنوعات، لبنیات و قندسازی و تنباکو وجود دارد
در زبان هلندی بنام گرونینگن، شهری است در هلند حاکم نشین ایالت و دارای 140500 تن جمعیت است. در آنجا منسوجات، مصنوعات، لبنیات و قندسازی و تنباکو وجود دارد
پیشرو لشکر که بعربی مقدمهالجیش خوانند و بترکی هراول گویند. (آنندراج) (برهان). پیشرو لشکر. (شرفنامۀ منیری) : طلایه نگه کن که از خیل کیست سرآهنگ این دوده را نام چیست. فردوسی. و هر کس را از آن مقدمان و سرآهنگان نیکوئیها کرد. (فارسنامۀ ابن البلخی ص 46). و همه اصفهبدان و سرآهنگان و سرلشکر جدا کرد. (فارسنامۀ ابن البلخی ص 67). سر سرهنگان سرهنگ محمد هروی که سرآهنگان خوانند مر او را سرهنگ. سنائی. سرآهنگ تا ساقه از تیر و تیغ برآورد کوهی ز دریا بمیغ. نظامی. درای شتر خاست از کوچگاه سرآهنگ لشکر درآمد براه. نظامی. و ابوعبداﷲ محمد و ابواحمدسرآهنگ و... در وجود آمدند. (تاریخ قم ص 235). ، عسس و شحنه و میر شب. (آنندراج) : ز صدر خاص ده عارض بدرکرد سرآهنگان شب بیدارتر کرد. نزاری قهستانی (از آنندراج). ، تارگنده باشد که بر تارها بکشند. آن را تیر هم گویند. (آنندراج). تار گنده را نیز گویند که بر سازها کشند. (برهان) (رشیدی) : عدو اگر نبود گو مباش آن بدرگ بریشمی است بر این ارغنون سرآهنگی بقای جان تو بادا کدام اوتار است که گر بلرزد تاری قفا خورد چنگی. اخسیکتی. جماعت مغنیان بریشم سرآهنگی از برای جمال را بندند. (لباب الالباب عوفی ج 2 ص 244 و 245) ، خوانندگی و نوازندگی. (آنندراج) : نشست و در زبان بگرفت در عشاق آهنگی که ساز زهره را بشکست در حیرت سرآهنگش. سیف اسفرنگ (از آنندراج)
پیشرو لشکر که بعربی مقدمهالجیش خوانند و بترکی هراول گویند. (آنندراج) (برهان). پیشرو لشکر. (شرفنامۀ منیری) : طلایه نگه کن که از خیل کیست سرآهنگ این دوده را نام چیست. فردوسی. و هر کس را از آن مقدمان و سرآهنگان نیکوئیها کرد. (فارسنامۀ ابن البلخی ص 46). و همه اصفهبدان و سرآهنگان و سرلشکر جدا کرد. (فارسنامۀ ابن البلخی ص 67). سر سرهنگان سرهنگ محمد هروی که سرآهنگان خوانند مر او را سرهنگ. سنائی. سرآهنگ تا ساقه از تیر و تیغ برآورد کوهی ز دریا بمیغ. نظامی. درای شتر خاست از کوچگاه سرآهنگ لشکر درآمد براه. نظامی. و ابوعبداﷲ محمد و ابواحمدسرآهنگ و... در وجود آمدند. (تاریخ قم ص 235). ، عسس و شحنه و میر شب. (آنندراج) : ز صدر خاص ده عارض بدرکرد سرآهنگان شب بیدارتر کرد. نزاری قهستانی (از آنندراج). ، تارگنده باشد که بر تارها بکشند. آن را تیر هم گویند. (آنندراج). تار گنده را نیز گویند که بر سازها کشند. (برهان) (رشیدی) : عدو اگر نبود گو مباش آن بدرگ بریشمی است بر این ارغنون سرآهنگی بقای جان تو بادا کدام اوتار است که گر بلرزد تاری قفا خورد چنگی. اخسیکتی. جماعت مغنیان بریشم سرآهنگی از برای جمال را بندند. (لباب الالباب عوفی ج 2 ص 244 و 245) ، خوانندگی و نوازندگی. (آنندراج) : نشست و در زبان بگرفت در عشاق آهنگی که ساز زهره را بشکست در حیرت سرآهنگش. سیف اسفرنگ (از آنندراج)
خرج. (زمخشری) (دهار). چیزی از پلاس که زاد و رخت بر آن نهاده بر ستور بار کنند. (از ناظم الاطباء). جوال. باردان. گواله. گاله. دو توبره را بهم دوخته بالای چارپا اندازند. خرجین
خُرج. (زمخشری) (دهار). چیزی از پلاس که زاد و رخت بر آن نهاده بر ستور بار کنند. (از ناظم الاطباء). جوال. باردان. گواله. گاله. دو توبره را بهم دوخته بالای چارپا اندازند. خرجین
سرجیک. سرچیک. در لغت فرس اسدی ص 287 آمده: سرجیک، سرهنگ بود، عنصری (بلخی) گوید: ای بر سر خوبان جهان بر سرجیک پیش دهنت ذره نماید خرچیک’. استاد هنینگ گوید: سرچیک ’رئیس’ (اشاره به بیت مذکور از عنصری) کلمه ای است مستعار از سغدی، چنانکه شکل پسوند نشان میدهد. بنابراین = سغدی ’سرچیک’. اگر این کلمه چنانکه هرن گفته فارسی میبود در آن صورت ما کلمه ’سرزی’ را داشتیم. (از حاشیۀ برهان قاطع چ معین). سرهنگ که پیشرو لشکر و سردار سپاه و پهلوان و مبارز باشد. (برهان) (آنندراج)
سرجیک. سرچیک. در لغت فرس اسدی ص 287 آمده: سرجیک، سرهنگ بود، عنصری (بلخی) گوید: ای بر سر خوبان جهان بر سرجیک پیش دهنت ذره نماید خرچیک’. استاد هنینگ گوید: سرچیک ’رئیس’ (اشاره به بیت مذکور از عنصری) کلمه ای است مستعار از سغدی، چنانکه شکل پسوند نشان میدهد. بنابراین = سغدی ’سرچیک’. اگر این کلمه چنانکه هرن گفته فارسی میبود در آن صورت ما کلمه ’سرزی’ را داشتیم. (از حاشیۀ برهان قاطع چ معین). سرهنگ که پیشرو لشکر و سردار سپاه و پهلوان و مبارز باشد. (برهان) (آنندراج)