جدول جو
جدول جو

معنی سرجوب - جستجوی لغت در جدول جو

سرجوب
ده حومه بخش کرج شهرستان تهران. دارای 180 تن سکنه. آب آن از رود خانه کرج. محصول آن غلات، بنشن، باغات میوه، قلمستان. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سرکوب
تصویر سرکوب
کوبندۀ سر، جایی بلند مانند برج، بارو یا تپه که در هنگام جنگ بتوان از آن جا دشمن را سرکوب کرد، طعنه و سرزنش
فرهنگ فارسی عمید
مقداری غذا که از چربی و قسمت مرغوب خوراکی که در دیگ در حال جوشیدن است بردارند، برای مثال ز هر خوردی که طعم نوش دارد / حلاوت بیشتر سرجوش دارد (نظامی۲ - ۱۷۴)، خلاصه، زبده
فرهنگ فارسی عمید
(اَ)
کوره ایست واقع در مشرق اردن از مملکت عوج در باشان و در آن قریب شصت شهر مسور بود سوای قرای متعددۀ واقعۀ در صحرا و ظاهراً ارجوب همان مقاطعۀ کنونی لجاه است که در جنوب دمشق و مشرق بحرالجلیل واقع است و بعضی سیاحان قدیم آنرا چنین وصف کرده اند: طول آن از شمال بجنوب در حدود 22 میل و عرض وی از مغرب بمشرق 14 میل و تقریباً بیضی شکل است و دارای صخره های سیاه آتشفشانی است و در آن قریه های مهجوره است و بنای ارجوب سخت محکم باشد و دشت حوران که از بحر جلیل به لجاهو از آنجا بحدود بلاد عرب ممتد است بر این ناحیه محیط است. (ضمیمۀ معجم البلدان). مؤلف قاموس کتاب مقدس آرد: ارجوب (سنگ) مقاطعه ایست در مشرق اردن که چهاردفعه در کتاب مقدس مذکور است. طولش بیست وچهار میل وعرضش سیزده میل، سنگهایش بسلتی و سیاه میباشد که از انفجار تل آتشفشان شیحان متکوّن گشته، تخمیناً موازی سی قدم از سطح زمین ارتفاع دارد. این قطعه در قدیم الایام دارای شهرهای حصارداری بود که بواسطۀ یائیربن منسه مفتوح گشته است (سفر تثنیه 3:4 و 5 و 14) و سلیمان نیز بر آنجا حاکمی قرار داد (اول پادشاهان 4:13). سقف بسیاری از خانه های این مقاطعه از سنگ و در و پنجره های آن نیز از سنگ بود، بدین لحاظ از خانه های سایر شهرهای قدیم بهتر محفوظ مانده است و دارای هیکلها و قصور عالیه میباشد
لغت نامه دهخدا
(سَ)
ابن منصور بن الرومی. در زمان حکومت معاویه بن ابی سفیان و یزید بن معاویه متقلد وزارت بود. (دستورالوزراء ص 20). رجوع به صبح الاعشی ج 1 ص 40 و مجمل التواریخ ص 297 و 299 و تاریخ اسلام چ دانشگاه ص 153 و 155 شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از سرعوب
تصویر سرعوب
راسو موش خرما
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرحوب
تصویر سرحوب
اسپ فربه، دراز بالا مرد، شغال، دیو دریایی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مرجوب
تصویر مرجوب
بزرگداشته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرجوج
تصویر سرجوج
گول نادان
فرهنگ لغت هوشیار
بخشی از آش و غذاهای دیگر که در اول جوش بردارند و چسبند، غلیان جوش، اول هر چیز، خلاصه زبده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرکوب
تصویر سرکوب
طعنه و سرزنش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرکوب
تصویر سرکوب
((سَ))
جای بلند مانند، قلعه، برج، سرزنش، طعنه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سرکوب
تصویر سرکوب
قمعٌ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از سرکوب
تصویر سرکوب
Repression
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از سرکوب
تصویر سرکوب
répression
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از سرکوب
تصویر سرکوب
penindasan
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از سرکوب
تصویر سرکوب
سرکوب
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از سرکوب
تصویر سرکوب
การปราบปราม
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از سرکوب
تصویر سرکوب
প্রতিবাদ
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از سرکوب
تصویر سرکوب
הַדְכָּאָה
دیکشنری فارسی به عبری
سرکوب
دیکشنری اردو به فارسی
تصویری از سرکوب
تصویر سرکوب
抑制
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از سرکوب
تصویر سرکوب
onderdrukking
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از سرکوب
تصویر سرکوب
억압
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از سرکوب
تصویر سرکوب
pembungkaman
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از سرکوب
تصویر سرکوب
दमन
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از سرکوب
تصویر سرکوب
represión
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از سرکوب
تصویر سرکوب
ressão
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از سرکوب
تصویر سرکوب
压制
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از سرکوب
تصویر سرکوب
ocena
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از سرکوب
تصویر سرکوب
репресія
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از سرکوب
تصویر سرکوب
Unterdrückung
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از سرکوب
تصویر سرکوب
репрессия
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از سرکوب
تصویر سرکوب
soppression
دیکشنری فارسی به ایتالیایی