جدول جو
جدول جو

معنی سربکش - جستجوی لغت در جدول جو

سربکش
بنوش
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سرکش
تصویر سرکش
(پسرانه)
از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از موسیقیدانان دربار خسروپرویز پادشاه ساسانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سربخش
تصویر سربخش
حصه، بهره، نصیب، قسمت، برای مثال چو نوبت به سربخش دارا رسید / شتر بار زر تا بخارا رسید (نظامی۵ - ۸۰۵)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سرکش
تصویر سرکش
گردنکش، یاغی، نافرمان، کنایه از توانا، قوی، زورمند، برای مثال منم سرکشی گفت از ایران سپاه / چو شب تیره شد بازماندم ز شاه (فردوسی - ۶/۴۲۶)، کنایه از سرافراز
فرهنگ فارسی عمید
(سَ کَ)
نام خنیاگر و مطربی بوده بی عدیل و نظیر. (برهان). کریستنسن نویسد: مشهورترین موسیقی دانان و آهنگ سازان دربار خسرو دوم (پرویز) سرکش و باربدبوده اند. روایاتی که در باب این دو تن به ما رسیده مأخوذ از خوذای نامک (خدای نامه) نیست بلکه محتملاً ازبعضی کتب معمول در اواخر دورۀ ساسانی نقل شده است. تفصیلی که فردوسی و ثعالبی نقل کرده اند کمابیش افسانه آمیز است. گویند سرکش در آغاز حائز رتبۀ اول بود و بعلت حسادت پیوسته باربد را که رامشگری جوان و بقول ثعالبی از مردم مرو بود از قرب شاه دور میداشت، اما باربد حیله کرد و آواز خویش را به گوش خسرو رسانیدو خنیاگر مقرب شاه گردید. احتمال داده اند ’سرکش’ مطرب و خواننده ای یونانی بود که نام اصلی وی ’سرجیوس’ بوده، تلفظ ایرانی آن ’سرگس’ شده و شاید ’سرگیش’ و ’سرگش’ املای سریانی آن باشد. سرکب نیز اگر غیر از ’سرگیش’ باشد باز هم یونانی است. ولف در فهرست شاهنامۀ خود سرگس را همان ’سرکب’ دانسته و ’سرگش’ و ’سرکش’ را هم بهمین مفهوم ضبطکرده است. (حاشیۀ برهان قاطع چ معین) :
یکی مطربی بوده سرکش بنام
به رامشگری در شده شادکام.
فردوسی.
ز رامشگران سرکش و باربد
که هرگز نگشتیش بازار بد.
فردوسی.
شاعرانت چو رودکی و شهید
مطربانت چو سرکش و سرکب.
فرخی.
یکی نی بر سر کسری، دوم نی بر سر شیشم
سدیگر پردۀ سرکش، چهارم پردۀ لیلی.
منوچهری.
مجلسی آن صفت که ره طلبد
سرکش و باربد بدان مجلس.
سوزنی
لغت نامه دهخدا
(سَ کَ)
دهی جزء دهستان دیزمار باختری بخش ورزقان شهرستان اهر. دارای 518 تن سکنه. آب آن از چشمه و رود سرکش. محصول آن غلات و سردرختی و درخت تبریزی است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
تصویری از سرکش
تصویر سرکش
نافرمان، مغرور، گردنکش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سربخش
تصویر سربخش
((~. بَ))
بهره، قسمت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سرکش
تصویر سرکش
((سَ. کَ یا کِ))
عاصی، یاغی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سرکش
تصویر سرکش
یاغی
فرهنگ واژه فارسی سره
بدرام، بدرفتار، تخس، چموش، طاغی، عاصی، عصیانگر، طغیانگر، فرمان ناپذیر، گردنکش، لجام گسیخته، مارد، متجاسر، متمرد، ناجم، نافرمان، وحشی، یاغی
متضاد: رام
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از سرکش
تصویر سرکش
متمرّدٌ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از سرکش
تصویر سرکش
Insubordinate, Hotheaded
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از سرکش
تصویر سرکش
colérique, insubordonné
دیکشنری فارسی به فرانسوی
خمیری که خوب ور آید
فرهنگ گویش مازندرانی
بالا پوش نمدین اسب که به هنگام عرق کردن و برداشتن پالان.، چوبی که در شیروانی خانه های روستایی به کار رود
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از سرکش
تصویر سرکش
irascível, insubordinado
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از سرکش
تصویر سرکش
hasira, asiye tiifu
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از سرکش
تصویر سرکش
вспыльчивый , непокорный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از سرکش
تصویر سرکش
hitzig, ungehorsam
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از سرکش
تصویر سرکش
запальний , непокірний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از سرکش
تصویر سرکش
غصے سے بھرپور , نافرمان
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از سرکش
تصویر سرکش
রেগে থাকা , অবাধ্য
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از سرکش
تصویر سرکش
หัวร้อน , ดื้อ
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از سرکش
تصویر سرکش
aceleci, itaatsiz
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از سرکش
تصویر سرکش
irascibile, insubordinato
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از سرکش
تصویر سرکش
短気な , 反抗的な
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از سرکش
تصویر سرکش
חם מזג , סרבן
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از سرکش
تصویر سرکش
성급한 , 불순종하는
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از سرکش
تصویر سرکش
cepat marah, tidak patuh
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از سرکش
تصویر سرکش
गुस्सैल , अवज्ञाकारी
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از سرکش
تصویر سرکش
opvliegend, ongehoorzaam
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از سرکش
تصویر سرکش
wybuchowy, niesubordynowany
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از سرکش
تصویر سرکش
暴躁的 , 不服从的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از سرکش
تصویر سرکش
irascible, desobediente
دیکشنری فارسی به اسپانیایی