جدول جو
جدول جو

معنی سرانجمن - جستجوی لغت در جدول جو

سرانجمن
برگزیده، شاخص، ممتاز
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از انجمن
تصویر انجمن
دسته ای از مردم که برای رایزنی در مورد امری یا رسیدن به هدفی معین در جایی گرد آمده باشند، مجلس، جای گرد آمدن این عده، نهادی که از جمع شدن عده ای افراد با اهداف معین تشکیل می شود، گروه، فوج، مجلس عزاداری
انجمن شدن: گرد آمدن، جمع شدن در یک جا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سرانجام
تصویر سرانجام
پایان، عاقبت، در آخر کار
سرانجام دادن: به پایان رساندن، تمام کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سراندن
تصویر سراندن
چیزی را روی زمین لغزاندن و به جلو حرکت دادن، سر دادن
فرهنگ فارسی عمید
اسم یونانی پرسیاوشان است. (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
(لُ اَ تَ)
لغزانیدن. غلطانیدن. بسوی شیب راندن چیزی را با یک بار سر دادن
لغت نامه دهخدا
(گِ)
کنایه از مردم سخت جان. (برهان) (آنندراج) (انجمن آرا). بسیار مقاومت کننده در برابر چیزی. پوست کلفت. دیرپذیر: و بر کرسی گرانجان مباش و ترش روی. (قابوسنامه).
گرانی ببردم ز درگاهش ایرا
مرید سبکدل گرانجان نباشد.
خاقانی.
شیطان را که خود را در تو میمالد چون سگ... و مخبط و گرانجان، و کاهلی میکندت از آن آب وضو اینها را بشوی. (کتاب المعارف بهأولد).
باد سبکروح بود در طواف
خود تو گرانجان تری از کوه قاف.
نظامی.
حریف گرانجان ناسازگار
چو خواهد شدن، دست پیشش مدار.
سعدی (گلستان).
، مردم بسیار پیر و سالخورده و رعشه ناک. (برهان) (آنندراج) (انجمن آرا).
گرانجانی که گفتی جان نبودش
به دندانی که یک دندان نبودش.
نظامی.
، مردم فقیر و بیمار از جان سیرآمده. (برهان) (آنندراج) (انجمن آرا) ، آهار و پالوده. (برهان) (آنندراج). چه آن نیز مانند پیران لرزان و رعشه ناک است، کاهل و سست مقابل سبکروح. (غیاث اللغات) (آنندراج). کاهل. (اوبهی) :
توبه زهدفروشان گرانجان بگذشت
وقت رندی و طرب کردن رندان پیداست.
حافظ.
، خسیس. لئیم. پست. بخیل:
تنی چند از گرانجانان که دانی
خبر بردند سوی شه نهانی.
نظامی.
ای گرانجان خوار دیدستی ورا
زآنکه بس ارزان خریدستی ورا.
مولوی.
درباره گرانجانی گفته اند که گرانتر از پوستین در حزیران است و شوم تر از روز شنبه برکودکان. (منتخب لطائف عبید زاکانی چ برلن ص 174)
لغت نامه دهخدا
جای گرد آمدن گروهی برای مشورت در امری بطور موقت یا دایم مجمع مجلس، مجموع افرادی که برای هدفی مشترک گرد هم آیند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرانجام
تصویر سرانجام
عاقبت و آخر کار و پایان کار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرانجام
تصویر سرانجام
((~. اَ))
عاقبت، پایان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از انجمن
تصویر انجمن
((اَ جُ مَ))
مجمع، مجلس، گروه افرادی که برای هدفی مشترک گرد هم جمع شوند، خیریه انجمنی از افراد نیکوکار برای کمک به افراد ناچیز و فقیر، اولیاء و مربیان انجمن متشکل از اولیاء دانش آموزان و مدرسه برای همکاری در جهت پیشرفت و ح
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سراندن
تصویر سراندن
((سُ دَ))
سر دادن، چیزی را روی زمین یا میز یا سطح همواری لغزاندن و به جلو راندن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از انجمن
تصویر انجمن
هیات، مجلس
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از سرانجام
تصویر سرانجام
آخر الامر، بالاخره، نهایتا، آخرکار، عاقبت، آخر زمان
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از گرانجان
تصویر گرانجان
سمج
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از انجمن
تصویر انجمن
هم بود
فرهنگ واژه فارسی سره
سر دادن، لغزاندن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
پوست کلفت، حمول، سخت جان، بخیل، پست، لئیم، پیر، سالخورده، کهنسال
متضاد: سبکروح
فرهنگ واژه مترادف متضاد
آخر، انتها، بالاخره، بالمال، عاقبت، عاقبت الامر، فرجام، مالا، نتیجه
متضاد: آغاز
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از انجمن
تصویر انجمن
Association
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از انجمن
تصویر انجمن
association
دیکشنری فارسی به فرانسوی
بار گذاشتن دیگ غذا، به بالندگی و نهایت رشد و ثمرآوری رسیدن
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از انجمن
تصویر انجمن
asociación
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از انجمن
تصویر انجمن
संघ
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از انجمن
تصویر انجمن
asosiasi
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از انجمن
تصویر انجمن
สมาคม
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از انجمن
تصویر انجمن
vereniging
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از انجمن
تصویر انجمن
协会
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از انجمن
تصویر انجمن
associazione
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از انجمن
تصویر انجمن
associação
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از انجمن
تصویر انجمن
stowarzyszenie
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از انجمن
تصویر انجمن
асоціація
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از انجمن
تصویر انجمن
Vereinigung
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از انجمن
تصویر انجمن
ассоциация
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از انجمن
تصویر انجمن
אגודה
دیکشنری فارسی به عبری