دارای سراشیبی، سرنگون، مقابل سربالا، رو به پایین سرازیر شدن: در سراشیبی رفتن، رو به پایین رفتن، سرنگون شدن سرازیر کردن: جاری کردن، سرنگون کردن، واژگون ساختن
دارای سراشیبی، سرنگون، مقابلِ سربالا، رو به پایین سرازیر شدن: در سراشیبی رفتن، رو به پایین رفتن، سرنگون شدن سرازیر کردن: جاری کردن، سرنگون کردن، واژگون ساختن
مقابل سرابالا. (آنندراج) ، واژگونه. باژگون: خودنمایی نتوان کرد به روشن گهران رفته از سرو سهی عکس سرازیر در آب. معز فطرت (از آنندراج). ز زوری که دارد بکشتی شتاب سرازیر بنمود عکسش در آب. محمدطاهر وحید (از آنندراج)
مقابل سرابالا. (آنندراج) ، واژگونه. باژگون: خودنمایی نتوان کرد به روشن گهران رفته از سرو سهی عکس سرازیر در آب. معز فطرت (از آنندراج). ز زوری که دارد بکشتی شتاب سرازیر بنمود عکسش در آب. محمدطاهر وحید (از آنندراج)