جدول جو
جدول جو

معنی سدک - جستجوی لغت در جدول جو

سدک
(تَ وُ)
لازم گرفتن. (منتهی الارب) (آنندراج). ملازم شدن. (تاج المصادر بیهقی). لازم گرفتن چیزی را و جدا نشدن از آن. (اقرب الموارد) ، مدت مدیدی در مکانی ماندن. (دزی ج 1)
لغت نامه دهخدا
سدک
(سَ دِ)
مرد حریص. (منتهی الارب) (آنندراج). المولع بالشی ٔ، چابک دست در کار. (اقرب الموارد) ، بسیار نیزه زننده. الطعان بالرمح. (اقرب الموارد) ، لازم چیزی. (منتهی الارب) (آنندراج). ملازم چیزی. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
سدک
آزمند، سبکدست، نیزه زن
تصویری از سدک
تصویر سدک
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سدا
تصویر سدا
(دخترانه)
نام قهرمان یکی از داستانهای ارمنی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سمک
تصویر سمک
(پسرانه)
ماهی، نام قهرمان داستان سمک عیار
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سبک
تصویر سبک
سبک سینمایی (Cinematic Style) شیوه ی استفاده از تکنیک های سینمایی مشخص که معمولا برای فیلمسازان بزرگ منحصر به فرد است و می تواند فیلم یا گروهی از فیلمهای هم شکل را پدید آورد.
سبک کارگردان یعنی روش یا نحوه ی خاصی که یک کارگردان در ساخت فیلم یا اثر هنری دیگر به کار می برد. هر کارگردان از طریق انتخاب هنری، فنی و نظریه ای خود، یک سبک منحصر به فرد برای ایجاد احساسات، تاثیرگذاری بر بیننده، و بیان موضوعات خود توسعه می دهد.
برخی از اصطلاحات معروف درباره ی سبک کارگردانی شامل موارد زیر هستند:
۱. فتوسیب (Photogénie): این اصطلاح توسط سرژی ایزنشتین مطرح شد و به معنای توانایی یک فیلم برای نمایش و برجسته سازی زیبایی های واقعیت است.
۲. نئو رئالیسم (Neorealism): این جریان در دهه های ۱۹۴۰ و ۱۹۵۰ در ایتالیا ظهور کرد و بیانگر نمایش واقعیت های اجتماعی و انسانی بدون استفاده از دست کاری بیش از حد به منظور تولید احساسات شدید است.
۳. بازتاب گرایی (Reflectionism): این سبک مرتبط با کارگردانانی است که از تاریخ، فرهنگ و اندیشه های خود برای نمایش دادن اتفاقات و موضوعات معاصر استفاده می کنند.
سبک کارگردانی یک کارگردان نقش بسیار مهمی در تعریف و شکل دهی به اثرات او دارد و اغلب می توان از این سبک ها برای تفکر در مورد انواع مختلف داستان ها، شخصیت ها، و موضوعات در فیلم ها و سایر آثار هنری استفاده کرد.
فرهنگ اصطلاحات سینمایی
تصویری از سدکیس
تصویر سدکیس
رنگین کمان، کمانی مرکب از هفت رنگ که از تجزیۀ نور خورشید در قطرات باران ایجاد می شود، تیراژی، کرکم، سرکیس، ترسه، آفنداک، سرویسه، ایرسا، سرگیس، رخش، نوسه، آزفنداک، تربیسه، نوشه، آدینده، نوس، اغلیسون، تویه، قوس و قزح، تربسه، قزح، سویسه، آژفنداک، توبه، تیراژه، کلکم، آلیسا، درونه، شدکیس
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بسدک
تصویر بسدک
دستۀ گندم یا جو درو شده، بسک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بسدک
تصویر بسدک
اکلیل الملک، گیاهی با برگ های بیضی شکل و گل های خوشه ای زرد که دم کردۀ آن در مداوای اسهال خونی، ورم معده و نزلۀ برونش ها نافع است
شاه افسر، گیاه قیصر، ناخنک، شبدر زرد، یونجه زرد، بسک، بسه، شاه بسه
فرهنگ فارسی عمید
(بَ سَ)
دستۀ گندم و جو درو کرده باشد. (برهان) (ناظم الاطباء). دستۀ گندم و جو درو کردۀ بسته. (انجمن آرا) (آنندراج) (شرفنامۀ منیری). دسته جو و گندم دروده باشد. (سروری). دستۀ جو و گندم. (رشیدی). و رجوع به فرهنگ شعوری ج 1 ورق 273 شود
لغت نامه دهخدا
(بَ دَ)
دارویی است که آن را اکلیل الملک خوانند. (برهان) (انجمن آرا) (آنندراج). گیاهی است که آن را بسیه نیز گویند و اکلیل الملک هم خوانندش. (شرفنامۀ منیری). گیاهی دوایی که اکلیل الملک نیز گویند. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(سَ)
قوس و قزح. (برهان) (اوبهی) (آنندراج) (رشیدی). آزفنداک. آژفنداک. سدکیش:
میغ مانندۀ پنبه ست ورا باد نداف
همت سدکیس درونه که بدو پنبه زنند.
بوالمؤید بلخی.
بهر سالی مثال درگهش را
فلک بنماید از تمثال سدکیس.
شمس فخری (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(سَ)
از کسی چیزی طلب کردن باشد از روی اضطرار و ضرورت. (آنندراج) (برهان)
لغت نامه دهخدا
کلمات را بطرز نیکو تلفیق کردن و آراستن خلاف سنگین، کم وزن آزمایش، سیمگدازی ریخته گری در تازی با این دو آرش به کار می رود در فارسی: ، روش روال، ریخت فلز ذوب شده را در قالب ریختن، طرز روش شیوه، روشی خاص که شاعر یا نویسنده ادراک و احساس خود را بیان کند طرز بیان ما فی الضمیر. یا سبک ترکستانی. اصطلاح نادرستی است به جای سبک خراسانی. یا سبک خراسانی. سبکی است که شاعران خراسان بزرگ در عهد سامانی غرنوی سلجوقی و خوارزمشاهی تعقیب میکردند از جمله نمایندگان این سبک رودکی شهید بلخی عنصری فرخی منوچهری و انوری را باید نام برد. یا سبک عراقی. سبکی که شاعران عراق معجم از قرن ششم به بعد تعقیب کردند. از جمله نمایندگان این سبک جمال الدین اصفهانی و کمال الدین خلاق المعانی هستند. یا سبک هندی. سبکی که گویندگان فارسی زبان ایران و هند در روزگار صفویان دنبال میکردند. از نمایندگان این سبک صائب عرفی و کلیم میباشد. توضیح تقسیم سبک شعر فارسی به صور فوق جنبه علمی ندارد. کم وزن خفیف مقابل سنگین ثقیل، چست چالاک، شخص بی وقار، مجرد بی تعلق، تند زود سریع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خدک
تصویر خدک
حاکم، رئیس، عامل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سدی
تصویر سدی
تار جامه، نم آغاز شب 3 نیکویی، انگلبین، غوره سبز خرما نمناک زمین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سده
تصویر سده
پیشتگاه، درگاه
فرهنگ لغت هوشیار
پرده داری دربانی در خدایخانه یابتخانه، فرو هشتن جامه را پرده پرده بارگیر پرده کجاوه
فرهنگ لغت هوشیار
پشیمانی، اندوه، آزورزی گشن تیزورن ورن (شهوه) گشن به دام نری گفته می شود که در تخم کشی از آن سود جویند بستن در را، بند کردن چاه انباشته، جمع سدیم، آبریزان، ستارگان ابری، مه های نازک گشن تیزورن، نام جایی در تو را
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سدل
تصویر سدل
پرده گردن بند پرده سینه ریز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سدق
تصویر سدق
ترکی ترکش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ساک
تصویر ساک
کیسه، توبره و نوعی آش فرانسوی کیسه کوله پشتی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دسک
تصویر دسک
رشته و ریسمان تابیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سدکیس
تصویر سدکیس
قوس و قزح کمان رستم رنگین کمان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ادک
تصویر ادک
اشتر بی کوهان بیکوهانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بسدک
تصویر بسدک
دسته گندم و جو درو کرده. اکلیل الملک
فرهنگ لغت هوشیار
تاریکی، روشنایی از واژگان دو پهلو لاروس تنها تاریکی و شب را آورده فرو آویختن، پایین کشیدن پرده روبند تیره گشتن چشم از پیری یا آسیب دیگر سدف هاوند (شبح)، جمع سدفه، تاریکی ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سدکیس
تصویر سدکیس
((سَ))
قوس و قزح
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سوک
تصویر سوک
اپی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از سبک
تصویر سبک
سخیف
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از سدا
تصویر سدا
صدا
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از سدم
تصویر سدم
سانتی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از سده
تصویر سده
قرن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از سبک
تصویر سبک
شیوه، سایاگ
فرهنگ واژه فارسی سره
ستون هایی که در حدفاصل سقف اول و سقف دوم ساختمان به عنوان
فرهنگ گویش مازندرانی