جدول جو
جدول جو

معنی بسدک

بسدک
اکلیل الملک، گیاهی با برگ های بیضی شکل و گل های خوشه ای زرد که دم کردۀ آن در مداوای اسهال خونی، ورم معده و نزلۀ برونش ها نافع است
شاه افسر، گیاه قیصر، ناخنک، شبدر زرد، یونجه زرد، بسک، بسه، شاه بسه
تصویری از بسدک
تصویر بسدک
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با بسدک

بسدک

بسدک
دستۀ گندم و جو درو کرده باشد. (برهان) (ناظم الاطباء). دستۀ گندم و جو درو کردۀ بسته. (انجمن آرا) (آنندراج) (شرفنامۀ منیری). دسته جو و گندم دروده باشد. (سروری). دستۀ جو و گندم. (رشیدی). و رجوع به فرهنگ شعوری ج 1 ورق 273 شود
لغت نامه دهخدا

بسدک

بسدک
دارویی است که آن را اکلیل الملک خوانند. (برهان) (انجمن آرا) (آنندراج). گیاهی است که آن را بَسیَه نیز گویند و اکلیل الملک هم خوانندش. (شرفنامۀ منیری). گیاهی دوایی که اکلیل الملک نیز گویند. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

بساک

بساک
تاج گل بر سر کسی گذاشتن، افسر تاجی که از گلها و ریاحین و اسپرغمها و برگ مورد میساختند و پادشاهان و بزرگان و دلیران روزهای عید و جشن و مردمان در روز دامادی برسر میگذاشتند، برجستگی دگمه مانند انتهای میله پرچم گل که محتوی دانه های گرده میباشد
فرهنگ لغت هوشیار

بندک

بندک
گلوله پنبه پنبه پاک کرده از پنبه دانه و آماده کرده برای رشتن
بندک
فرهنگ لغت هوشیار