سدله. فارسی معرب. کأنه ثلثه بیوت فی بیت واحد. (منتهی الارب) (آنندراج). مأخوذ از پارسی، خانه ای که دارای سه اطاق باشد. (ناظم الاطباء). معرب سه دله. (تاج العروس) (المعرب جوالیقی صص 187- 188)
سدله. فارسی معرب. کأنه ثلثه بیوت فی بیت واحد. (منتهی الارب) (آنندراج). مأخوذ از پارسی، خانه ای که دارای سه اطاق باشد. (ناظم الاطباء). معرب سه دله. (تاج العروس) (المعرب جوالیقی صص 187- 188)
نام قبه ای بقصر احمد نصرالدوله بن مروان دوستک در میافارقین که بر سه پایه برآورده بودند، و این لفظ پارسی است بمعنی سه قائمه و مدفن نصرالدوله بدان قبه است. (از ابن خلکان از یادداشت مؤلف)
نام قبه ای بقصر احمد نصرالدوله بن مروان دوستک در میافارقین که بر سه پایه برآورده بودند، و این لفظ پارسی است بمعنی سه قائمه و مدفن نصرالدوله بدان قبه است. (از ابن خلکان از یادداشت مؤلف)
مونث اسفل پایین تر پست تر زیرین مونث اسفل پایین تر پست تر مقابل اعلی. منسوب به سفل پایینی زیرین مقابل علوی. یا عالم سفلی. جهان زیرین دنیا. مقابل عالم علوی جهان زبرین
مونث اسفل پایین تر پست تر زیرین مونث اسفل پایین تر پست تر مقابل اعلی. منسوب به سفل پایینی زیرین مقابل علوی. یا عالم سفلی. جهان زیرین دنیا. مقابل عالم علوی جهان زبرین
ضربه ای که به وسیله کف دست به چهره کسی زنند، تپانچه با سیلی صورت خود را سرخ نگه داشتن: کنایه از در عین تنگدستی آبروداری کردن، به ظاهر خود را بی نیاز جلوه دادن
ضربه ای که به وسیله کف دست به چهره کسی زنند، تپانچه با سیلی صورت خود را سرخ نگه داشتن: کنایه از در عین تنگدستی آبروداری کردن، به ظاهر خود را بی نیاز جلوه دادن