دندان هشت سالگی شتر پیش از بازل باشد، مذکر و مؤنث در وی یکسانست. ج، سدس. (منتهی الارب) (آنندراج). گاو و گوسفند پنجساله سدیس. (مهذب الاسماء). و در سال ششم سدیس و سدس ’بچۀ ناقه’، مذکر و مؤنث یکسان باشد در آن. (تاریخ قم ص 177). بچۀ گاو... چون در سال چهارم سدیس و سدس نر و ماده در آن یکسان باشند. (تاریخ قم ص 178)
دندان هشت سالگی شتر پیش از بازل باشد، مذکر و مؤنث در وی یکسانست. ج، سُدُس. (منتهی الارب) (آنندراج). گاو و گوسفند پنجساله سدیس. (مهذب الاسماء). و در سال ششم سدیس و سدس ’بچۀ ناقه’، مذکر و مؤنث یکسان باشد در آن. (تاریخ قم ص 177). بچۀ گاو... چون در سال چهارم سدیس و سدس نر و ماده در آن یکسان باشند. (تاریخ قم ص 178)
شش یک از مال کسی گرفتن. (منتهی الارب) (آنندراج). شش یک بستدن. (تاج المصادر بیهقی) (اقرب الموارد) ، شش شدن. (تاج المصادر بیهقی) (المصادر زوزنی). ششم گردیدن. (آنندراج). ششم گروهی بودن، یا با خویشتن آنان را شش تن کردن. (اقرب الموارد)
شش یک از مال کسی گرفتن. (منتهی الارب) (آنندراج). شش یک بستدن. (تاج المصادر بیهقی) (اقرب الموارد) ، شش شدن. (تاج المصادر بیهقی) (المصادر زوزنی). ششم گردیدن. (آنندراج). ششم ِ گروهی بودن، یا با خویشتن آنان را شش تن کردن. (اقرب الموارد)
بهر شش روز یا بهر پنج روز یک بار نوبت آب شتر. (آنندراج) (منتهی الارب). اشتر که یک روز آب خورد و چهار روز نه، آنگاه روز ششم بر آب برآید. ج، اسداس. (مهذب الاسماء)
بهر شش روز یا بهر پنج روز یک بار نوبت آب شتر. (آنندراج) (منتهی الارب). اشتر که یک روز آب خورد و چهار روز نه، آنگاه روز ششم بر آب برآید. ج، اسداس. (مهذب الاسماء)
بازیی است که با آن قمار میکنند و آن فارسی سدر است. (المعرب جوالیقی ص 201). بازیچه ای است مر کودکان عرب را. قرق. (منتهی الارب). بازیچه ای است کودکان را، معرب است. (اقرب الموارد). رجوع به قرق شود
بازیی است که با آن قمار میکنند و آن فارسی سدر است. (المعرب جوالیقی ص 201). بازیچه ای است مر کودکان عرب را. قرق. (منتهی الارب). بازیچه ای است کودکان را، معرب است. (اقرب الموارد). رجوع به قرق شود
نهری است و گویند قصری است و آن معرب است و اصل آن بفارسی ’سه دله’ یعنی در آن قبه های متداخل است، و ابومنصور از قول لیث گوید نهری است به حیره و ابن السکیت بنقل از اصمعی گوید سدیر فارسی است و اصل آن ’سه دل’ است یعنی در آن سه قبۀ متداخل است و همانست که امروز مردم آن را ’سدلی’ (بکسر اول و دوم و سوم مشدد) گویند. عرب آن را تعریب کرده ’سدیر’ گفتند. عمرانی گوید سدیر موضعی است معروف به حیره و گوید سدیر نهری است و گویند قصری است نزدیک خورنق که نعمان اکبر آن را برای یکی از ملوک عجم (بهرام پنجم) اتخاذ کرد. (معجم البلدان). و رجوع کنید به المعرب جوالیقی صص 187- 188. (حاشیۀ برهان قاطع چ معین). سدیر و خورنق که ذکر آن در اشعار و اسمار و افواه مشهور است که کوشک بوده است در آنجا نعمان بن منذر جهت بهرام گور ساخته اطلالش برجاست و عمارتی بس عالی بوده است و شاعری در حق او گفته است: و بنت مجدها قبائل قحطا- ن و اقوالهابه بهرام جور و بایوانه الخورنق فیهم عرفوا رسم مکلهم و السدیر. (از نزهه القلوب ص 41 و 40). نام کوشکی. (منتهی الارب). مخفف سه دیر است و آن عمارتی بود که نعمان بن منذر بجهت بهرام گور ساخته بود و گویند معرب سه دیر است. (برهان) (آنندراج) : کار جهان به دست یکی کاروان سپرد تا زو جهان همه چو خورنق شد و سدیر. فرخی. آن همه یک دو سه دیر غمدان نه سدیر است و نه غمدان چه کنم. خاقانی. بر سدیر خورنق از هر باب بیتهایی روانه گشت چو آب. نظامی
نهری است و گویند قصری است و آن معرب است و اصل آن بفارسی ’سه دله’ یعنی در آن قبه های متداخل است، و ابومنصور از قول لیث گوید نهری است به حیره و ابن السکیت بنقل از اصمعی گوید سدیر فارسی است و اصل آن ’سه دل’ است یعنی در آن سه قبۀ متداخل است و همانست که امروز مردم آن را ’سدلی’ (بکسر اول و دوم و سوم مشدد) گویند. عرب آن را تعریب کرده ’سدیر’ گفتند. عمرانی گوید سدیر موضعی است معروف به حیره و گوید سدیر نهری است و گویند قصری است نزدیک خورنق که نعمان اکبر آن را برای یکی از ملوک عجم (بهرام پنجم) اتخاذ کرد. (معجم البلدان). و رجوع کنید به المعرب جوالیقی صص 187- 188. (حاشیۀ برهان قاطع چ معین). سدیر و خورنق که ذکر آن در اشعار و اسمار و افواه مشهور است که کوشک بوده است در آنجا نعمان بن منذر جهت بهرام گور ساخته اطلالش برجاست و عمارتی بس عالی بوده است و شاعری در حق او گفته است: و بنت مجدها قبائل قحطا- ن و اقوالهابه بهرام جور و بایوانه الخورنق فیهم عرفوا رسم مکلهم و السدیر. (از نزهه القلوب ص 41 و 40). نام کوشکی. (منتهی الارب). مخفف سه دیر است و آن عمارتی بود که نعمان بن منذر بجهت بهرام گور ساخته بود و گویند معرب سه دیر است. (برهان) (آنندراج) : کار جهان به دست یکی کاروان سپرد تا زو جهان همه چو خورنق شد و سدیر. فرخی. آن همه یک دو سه دیر غمدان نه سدیر است و نه غمدان چه کنم. خاقانی. بر سدیر خورنق از هر باب بیتهایی روانه گشت چو آب. نظامی
آن نی که از آن قلم سازند. (شرفنامۀ منیری) (جهانگیری) (رشیدی) (الفاظ الادویه). قلم و نی میان خالی که بدان چیزی نویسند. (برهان) (آنندراج) (استینگاس) (ناظم الاطباء). رجوع به سار شود
آن نی که از آن قلم سازند. (شرفنامۀ منیری) (جهانگیری) (رشیدی) (الفاظ الادویه). قلم و نی میان خالی که بدان چیزی نویسند. (برهان) (آنندراج) (استینگاس) (ناظم الاطباء). رجوع به سار شود
کوه ساسر، یا کوه مقدس. تلی بود درچهارهزار و پانصدگزی روم. بسال 493 قبل از میلاد پلبسها (طبقات عامه) روم چون تاب تحمل دیون پاتریسیوسها (بزرگزادگان) را نداشتند از آن شهر خارج شدند و بر تل ساسر مقام کردند. این تل از آن زمان مشهور گشت. (از فرهنگ تمدن قدیم فوستل دوکولانژ ترجمه نصرالله فلسفی)
کوه ساسر، یا کوه مقدس. تلی بود درچهارهزار و پانصدگزی روم. بسال 493 قبل از میلاد پلبسها (طبقات عامه) روم چون تاب تحمل دیون پاتریسیوسها (بزرگزادگان) را نداشتند از آن شهر خارج شدند و بر تل ساسر مقام کردند. این تل از آن زمان مشهور گشت. (از فرهنگ تمدن قدیم فوستل دوکولانژ ترجمه نصرالله فلسفی)
کلمه امر یعنی در آی به قصد و ارادۀ کارهای مهم و عالی. (ناظم الاطباء). امر است کسی را به معالی امور، یعنی کارهای شریف و برتر اختیار کن. (یادداشت مؤلف). یقال اذا امرته بمعالی الامور. (ذیل اقرب الموارد)
کلمه امر یعنی در آی به قصد و ارادۀ کارهای مهم و عالی. (ناظم الاطباء). امر است کسی را به معالی امور، یعنی کارهای شریف و برتر اختیار کن. (یادداشت مؤلف). یقال اذا امرته بمعالی الامور. (ذیل اقرب الموارد)
فرو هشتن موی را دریا زد گی، سراسیمگی هاژ (متحیر)، سرگردان، دریا از لاتینی به فارسی و تازی راه یافته آنندراج و فرهنگ لاروس آن را با درخت کنار در پارسی برابر می دانند. معین این برابری را درست ندانسته و تنها سدری را که در شستشوی به کار می برند کوبیده برگ کنار دانسته برابر پارسی سدر: ارز ریته درختی است از تیره مخروطیان که شباهت زیادی با کاج دارد از کاج بسیار تنومند تر و بلند تر است و تا بیش از 3000 سال عمر میکند. شاخه های درخت سدر کشیده و دور از یکدیگر است برگش مانند برگ کاج سوزنی و میوه اش هم شبیه به کاج است. چوب این درخت سفید ضخیم و محکم است و در برخی گونه ها چوب کمی سرخرنگ هم میشود. در چوب درخت سدر مقادیر زیادی صمغ وجود دارد که عطر مخصوص بدان میدهد و مقدار کثیری از این صمغ از تنه درخت هر ساله استخراج میشود و تحت نام) من (در تداوی به کار میرود سدر دارای گونه های مختلف است و مشهورترین از همه سدر لبنان است که بلندیش تا 40 متر نیز میرسد ارز درخت سلیمان. توضیح: این درخت را با کنار نباید اشتباه کرد، کوبیده برگ درخت کنار است که در استحمام و شست و شو بکار میرود اشنان ید منار
فرو هشتن موی را دریا زد گی، سراسیمگی هاژ (متحیر)، سرگردان، دریا از لاتینی به فارسی و تازی راه یافته آنندراج و فرهنگ لاروس آن را با درخت کنار در پارسی برابر می دانند. معین این برابری را درست ندانسته و تنها سدری را که در شستشوی به کار می برند کوبیده برگ کنار دانسته برابر پارسی سدر: ارز ریته درختی است از تیره مخروطیان که شباهت زیادی با کاج دارد از کاج بسیار تنومند تر و بلند تر است و تا بیش از 3000 سال عمر میکند. شاخه های درخت سدر کشیده و دور از یکدیگر است برگش مانند برگ کاج سوزنی و میوه اش هم شبیه به کاج است. چوب این درخت سفید ضخیم و محکم است و در برخی گونه ها چوب کمی سرخرنگ هم میشود. در چوب درخت سدر مقادیر زیادی صمغ وجود دارد که عطر مخصوص بدان میدهد و مقدار کثیری از این صمغ از تنه درخت هر ساله استخراج میشود و تحت نام) من (در تداوی به کار میرود سدر دارای گونه های مختلف است و مشهورترین از همه سدر لبنان است که بلندیش تا 40 متر نیز میرسد ارز درخت سلیمان. توضیح: این درخت را با کنار نباید اشتباه کرد، کوبیده برگ درخت کنار است که در استحمام و شست و شو بکار میرود اشنان ید منار
درختی است گرمسیری و بسیار تناور. می گویند تا سه هزار سال عمر می کند.میوه اش کوچک وخوردنی و به اندازه سنجد است. برگ آن را پس از خشک کردن می سایند و در حمام موی سر یا بدن را با آن می شویند
درختی است گرمسیری و بسیار تناور. می گویند تا سه هزار سال عمر می کند.میوه اش کوچک وخوردنی و به اندازه سنجد است. برگ آن را پس از خشک کردن می سایند و در حمام موی سر یا بدن را با آن می شویند