جدول جو
جدول جو

معنی سدر - جستجوی لغت در جدول جو

سدر
فرو هشتن موی را دریا زد گی، سراسیمگی هاژ (متحیر)، سرگردان، دریا از لاتینی به فارسی و تازی راه یافته آنندراج و فرهنگ لاروس آن را با درخت کنار در پارسی برابر می دانند. معین این برابری را درست ندانسته و تنها سدری را که در شستشوی به کار می برند کوبیده برگ کنار دانسته برابر پارسی سدر: ارز ریته درختی است از تیره مخروطیان که شباهت زیادی با کاج دارد از کاج بسیار تنومند تر و بلند تر است و تا بیش از 3000 سال عمر میکند. شاخه های درخت سدر کشیده و دور از یکدیگر است برگش مانند برگ کاج سوزنی و میوه اش هم شبیه به کاج است. چوب این درخت سفید ضخیم و محکم است و در برخی گونه ها چوب کمی سرخرنگ هم میشود. در چوب درخت سدر مقادیر زیادی صمغ وجود دارد که عطر مخصوص بدان میدهد و مقدار کثیری از این صمغ از تنه درخت هر ساله استخراج میشود و تحت نام) من (در تداوی به کار میرود سدر دارای گونه های مختلف است و مشهورترین از همه سدر لبنان است که بلندیش تا 40 متر نیز میرسد ارز درخت سلیمان. توضیح: این درخت را با کنار نباید اشتباه کرد، کوبیده برگ درخت کنار است که در استحمام و شست و شو بکار میرود اشنان ید منار
فرهنگ لغت هوشیار
سدر
درختی گرمسیری و تناور با برگ های ریز و میوۀ کوچک و خوردنی که برگ آن برای شستشوی مو به کار می رود، کنار، شجر النبق، سدره، سدرة المنتهیٰ
تصویری از سدر
تصویر سدر
فرهنگ فارسی عمید
سدر
((س دْ))
درختی است گرمسیری و بسیار تناور. می گویند تا سه هزار سال عمر می کند.میوه اش کوچک وخوردنی و به اندازه سنجد است. برگ آن را پس از خشک کردن می سایند و در حمام موی سر یا بدن را با آن می شویند
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

یک درخت ارز پیراهن سفید و گشاد بی یقه و با آستینهای کوتاه که تا زانو میرسد این پیراهن از جلو چاکی در وسط دارد که تا انتهای سینه ادامه دارد و در آخر آن چاک کیسه کوچکی دوخته شده است. این پیراهن از البسه زردشتیان است و پوشیدن آن بر هر زردشتی که به سن 15 سالگی و بلوغ رسیده باشد واجب است. واحد سدر یک درخت سدر. یا سدره منتهی. سدره المنتهی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سدره
تصویر سدره
پیراهن بی آستین با یخۀ گشاد که از ململ سفید دوخته می شود و زردشتیان آن را در زیر لباس بر تن می کنند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سدره
تصویر سدره
سدر، درختی گرمسیری و تناور با برگ های ریز و میوۀ کوچک و خوردنی که برگ آن برای شستشوی مو به کار می رود، کنار، شجر النبق، سدرة المنتهیٰ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سدره
تصویر سدره
((س رَ یا رِ))
یک درخت سدر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سدره
تصویر سدره
((سُ رِ یا رَ))
پیراهن سفید بی آستین که زردشتیان زیر لباس پوشند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سدره نشینان
تصویر سدره نشینان
فراز نشینان بهشت، فرشتگان بر کشیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سدره نشین
تصویر سدره نشین
فرشته مقرب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سدره المنتهی
تصویر سدره المنتهی
فراز بهشت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سدره المنتهی
تصویر سدره المنتهی
درختی در بهشت یا در آسمان هفتم در طرف راست عرش
سدر، درختی گرمسیری و تناور با برگ های ریز و میوۀ کوچک و خوردنی که برگ آن برای شستشوی مو به کار می رود، کنار، شجر النبق، سدره
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سدره نشین
تصویر سدره نشین
((~. نِ))
کنایه از فرشته مقرب
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سدره نشین
تصویر سدره نشین
فرشتگان مقرب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سدا
تصویر سدا
(دخترانه)
نام قهرمان یکی از داستانهای ارمنی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سحر
تصویر سحر
(دخترانه)
صبح، آغاز روز، زمان قبل از سپیده دم، صبح
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سمر
تصویر سمر
(دخترانه)
افسانه، داستان، مشهور
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ددر
تصویر ددر
کوچه و بازار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دسر
تصویر دسر
میوه یا شیرینی یا چیز دیگر که بعد از غذا بیاورند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سفر
تصویر سفر
رهسپاری، نورد
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از سطر
تصویر سطر
رج، رده
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از سحر
تصویر سحر
سپیده دم، جادو، پگاه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از سده
تصویر سده
قرن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از سدم
تصویر سدم
سانتی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از سدا
تصویر سدا
صدا
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از سار
تصویر سار
راس
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از سور
تصویر سور
ضیافت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از آدر
تصویر آدر
آذر، آتش رگ زن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بدر
تصویر بدر
کامل وتمام گردیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زدر
تصویر زدر
بازگشتن
فرهنگ لغت هوشیار
پرنده ایست سیاه و خوش آواز که خالهای سفید ریزه دارد و مرغ ملخ خوار نوعی از آنست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سادر
تصویر سادر
سرگشته سراسیمه بی باک، خیره، شوخ چشم
فرهنگ لغت هوشیار
ریش آزمای، آزمودن زخم، ژرفاسنجی شیربیشه، نهاد بن، رنگ رخسار بارشک مرغکی از تیره مرغبارانیان ننگ، دشمنی، خوبی، مانندگی، ریخت، زیبایی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سپر
تصویر سپر
آلتی فلزی که بهنگام حمله دشمن آنرا محافظ اعضا بدن قرار میدادند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جدر
تصویر جدر
دیوار دیوار، جمع جدران، جمع جدار دیوارها، جمع جدار دیوارها
فرهنگ لغت هوشیار