- سختیان
تیماج، پوست دباغی شدۀ بز، پرندخ، گوزگانی، لکا، کوزکانی، پرنداخ، پرانداخ، ساختیان، اپرنداخ
معنی سختیان - جستجوی لغت در جدول جو
- سختیان (سِ / سَ)
پوست بز دباغت کرده. (آنندراج) (منتهی الارب). چرم. (غیاث). گوزکانی. (السامی فی الاسامی). انبان. (ناظم الاطباء) :
سختیان را گرچه یک من پی دهی شوره دهد
زاندکی چربو پدید آید بساعت در قصب.
ناصرخسرو.
کفشگر هم آنچه افزاید ز نان
می خرد چرم و ادیم و سختیان.
مولوی
سختیان را گرچه یک من پی دهی شوره دهد
زاندکی چربو پدید آید بساعت در قصب.
ناصرخسرو.
کفشگر هم آنچه افزاید ز نان
می خرد چرم و ادیم و سختیان.
مولوی
- سختیان (سِ / سَ)
شهری است و از آن شهر است ابوایوب سختیانی. (منتهی الارب) (آنندراج)
- سختیان
پارسی تازی گشته سختیان پوست بز پردازیده پوست بز دباغی شده
- سختیان ((سَ))
چرم، پوست دباغی شده
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
(پسرانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
خوشبخت، خوش اقبال، استاد رودکی در موسیقی، کسی که شانس و اقبال با او یار است، تخلص شاعر کرد (کردی: بهختیار)
تیماج، پوست دباغی شدۀ بز، اپرنداخ، پرندخ، پرنداخ، گوزگانی، پرانداخ، کوزکانی، لکا، سختیان
(لُءْ لُءْ شُدَ)
لغت نامه دهخدا
سنجیدن و وزن کردن. (ناظم الاطباء) :
سریر و سراپرده و تاج و تخت
نه چندان که آن را توانند سخت.
نظامی
سریر و سراپرده و تاج و تخت
نه چندان که آن را توانند سخت.
نظامی
(رَ)
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان مرکزی بخش حومه شهرستان بجنورد. سکنۀ آن 345 تن. آب آن از چشمه. محصولات آنجا غلات وبنشن و میوه است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
(عَ / عِ)
لغت نامه دهخدا
دغلی و ناراستی کردن. (منتهی الارب). خیانت کردن. خیانت. (زوزنی) ، گل ارغوان. (شعوری از مجمعالفرس)
کالا، مانه (اثاث خانه) کالا متاع مال التجاره، اثاث البیت اثاثه خانه
نام تیره ای از گیاهان تک لپه که دارای گونه های متعدد میباشد. گیاهان این تیره اکثر زمینی هستند و بعضی هم مانند اختر هندی مصرف دارویی دارند و از ساقه زیر زمینی بعضی گونه های اختر نوعی نشاسته بنام میگیرند که سهل الهضم است و بیشتر مصرف دارویی دارد
