بدی، شر، آفت، فساد، بد سوء استفاده: بهره برداری بد سوء تفاهم: بد درک کردن، بد دریافتن امری یا عملی سوء حال: بدی حال، بدحالی، تنگدستی سوء خط: بدی خط و بهره، تیره بختی سوء خلق: بدخلقی، بدخویی سوء سابقه: پیشینۀ بد، بدی پیشینه سوء ظن: گمان بد، بدگمانی سوء عمل: بدی کردار، بدکرداری سوء نیت: نیت بد، اندیشۀ بد در کاری یا دربارۀ کسی سوء هضم: در پزشکی عارضه ای که به دلیل اختلال در هضم غذا بروز می کند، بدی گوارش، ترشا، تخمه
بدی، شر، آفت، فساد، بد سوء استفاده: بهره برداری بد سوء تفاهم: بد درک کردن، بد دریافتن امری یا عملی سوء حال: بدی حال، بدحالی، تنگدستی سوء خط: بدی خط و بهره، تیره بختی سوء خلق: بدخلقی، بدخویی سوء سابقه: پیشینۀ بد، بدی پیشینه سوء ظن: گمان بد، بدگمانی سوء عمل: بدی کردار، بدکرداری سوء نیت: نیت بد، اندیشۀ بد در کاری یا دربارۀ کسی سوء هضم: در پزشکی عارضه ای که به دلیل اختلال در هضم غذا بروز می کند، بدی گوارش، ترشا، تخمه
مقابل آسان، دشوار، مشکل، مقابل نرم و سست، سفت، محکم و استوار، کنایه از بخیل، خسیس، بسیار، برای مثال بیا که قصر امل سخت سست بنیاد است / بیار باده که بنیاد عمر بر باد است (حافظ - ۹۰) سخت گرفتن: کار را بر کسی دشوار ساختن و او را در فشار قرار دادن
مقابلِ آسان، دشوار، مشکل، مقابلِ نرم و سست، سفت، محکم و استوار، کنایه از بخیل، خسیس، بسیار، برای مِثال بیا که قصر امل سخت سست بنیاد است / بیار باده که بنیاد عمر بر باد است (حافظ - ۹۰) سخت گرفتن: کار را بر کسی دشوار ساختن و او را در فشار قرار دادن
آنچه گفته شود، کلام، قول، نطق، بیان، گفتار سخن پهلودار: کنایه از حرف گوشه دار و نیش دار، حرف کنایه آمیز که طعن یا دشنامی در آن باشد سخن راندن: کنایه از سخن گفتن، نطق کردن سخن گفتن: حرف زدن، گفتگو کردن سخن سرد: کنایه از سخن بی مزه، ناگوار و ناخوش
آنچه گفته شود، کلام، قول، نطق، بیان، گفتار سُخَن پهلودار: کنایه از حرف گوشه دار و نیش دار، حرف کنایه آمیز که طعن یا دشنامی در آن باشد سُخَن راندن: کنایه از سخن گفتن، نطق کردن سُخَن گفتن: حرف زدن، گفتگو کردن سُخَن سرد: کنایه از سخن بی مزه، ناگوار و ناخوش
جوانمردی و کرم و بخشش، تره شاهتره از گیاهان، بخشش دهش، شاهترگان از گیاهان (سخاء، جمع سخاء ه) نرمی سستی بخشش داشتن کرم داشتن، بخشش کرم، آسان بودن، انفاق اموال و غیره بر شخص تا چنانکه باید و شاید بمصب استحقاق رساند
جوانمردی و کرم و بخشش، تره شاهتره از گیاهان، بخشش دهش، شاهترگان از گیاهان (سخاء، جمع سخاء ه) نرمی سستی بخشش داشتن کرم داشتن، بخشش کرم، آسان بودن، انفاق اموال و غیره بر شخص تا چنانکه باید و شاید بمصب استحقاق رساند
بدی و بی ادبی، سوء اتفاق، پیش آمد بد، بدی، اندوه، پیسه از بیماری ها، بیماری اندوهاندن اندهگین کردن، بد کردن، بدی کردن، پارسی تازی گشته سو روشنایی آتش، کمسو شدن، چشم بدی شر، زشتی، جمع اسواء. یا سوء استعمال. بد و نابجا به کار بردن، یا سوء تفاهم. بد درک کردن، استنباط نادرست از گفته ای یا نوشته ای. یا سوء حال. پریشانی بد حالی، فقر. یا سوء حظ. بد بختی. یا سوء خلق. بدخلقی تند خویی. یه سوء سابقه. بدی پیشینه (دزدی اختلاس و غیره)، یا سوء ظن. گمان بر درباره کسی. یا سوء ظنی. کسی که نسبت به دیگران بد گمان است. یا سوء عمل (اعمال) بد کرداری شرارت یا سوء مزاج. ناخوشی دستگاه هاضمه، بیماری ناخوشی. یا سوءنیت. اندیشه بد درباره کسی. یا سوء هضم. زیاد شدن، ترشحات اسیدی معده به علت امتلا یا افراط در شرب مشروبات الکلی بدی گوارش تخمه
بدی و بی ادبی، سوء اتفاق، پیش آمد بد، بدی، اندوه، پیسه از بیماری ها، بیماری اندوهاندن اندهگین کردن، بد کردن، بدی کردن، پارسی تازی گشته سو روشنایی آتش، کمسو شدن، چشم بدی شر، زشتی، جمع اسواء. یا سوء استعمال. بد و نابجا به کار بردن، یا سوء تفاهم. بد درک کردن، استنباط نادرست از گفته ای یا نوشته ای. یا سوء حال. پریشانی بد حالی، فقر. یا سوء حظ. بد بختی. یا سوء خلق. بدخلقی تند خویی. یه سوء سابقه. بدی پیشینه (دزدی اختلاس و غیره)، یا سوء ظن. گمان بر درباره کسی. یا سوء ظنی. کسی که نسبت به دیگران بد گمان است. یا سوء عمل (اعمال) بد کرداری شرارت یا سوء مزاج. ناخوشی دستگاه هاضمه، بیماری ناخوشی. یا سوءنیت. اندیشه بد درباره کسی. یا سوء هضم. زیاد شدن، ترشحات اسیدی معده به علت امتلا یا افراط در شرب مشروبات الکلی بدی گوارش تخمه