مقابل آسان، دشوار، مشکل، مقابل نرم و سست، سفت، محکم و استوار، کنایه از بخیل، خسیس، بسیار، برای مثال بیا که قصر امل سخت سست بنیاد است / بیار باده که بنیاد عمر بر باد است (حافظ - ۹۰) سخت گرفتن: کار را بر کسی دشوار ساختن و او را در فشار قرار دادن مقابلِ آسان، دشوار، مشکل، مقابلِ نرم و سست، سفت، محکم و استوار، کنایه از بخیل، خسیس، بسیار، برای مِثال بیا که قصر امل سخت سست بنیاد است / بیار باده که بنیاد عمر بر باد است (حافظ - ۹۰) سخت گرفتن: کار را بر کسی دشوار ساختن و او را در فشار قرار دادن