بدی، شر، آفت، فساد، بد سوء استفاده: بهره برداری بد سوء تفاهم: بد درک کردن، بد دریافتن امری یا عملی سوء حال: بدی حال، بدحالی، تنگدستی سوء خط: بدی خط و بهره، تیره بختی سوء خلق: بدخلقی، بدخویی سوء سابقه: پیشینۀ بد، بدی پیشینه سوء ظن: گمان بد، بدگمانی سوء عمل: بدی کردار، بدکرداری سوء نیت: نیت بد، اندیشۀ بد در کاری یا دربارۀ کسی سوء هضم: در پزشکی عارضه ای که به دلیل اختلال در هضم غذا بروز می کند، بدی گوارش، ترشا، تخمهبدی، شر، آفت، فساد، بد سوء استفاده: بهره برداری بد سوء تفاهم: بد درک کردن، بد دریافتن امری یا عملی سوء حال: بدی حال، بدحالی، تنگدستی سوء خط: بدی خط و بهره، تیره بختی سوء خلق: بدخلقی، بدخویی سوء سابقه: پیشینۀ بد، بدی پیشینه سوء ظن: گمان بد، بدگمانی سوء عمل: بدی کردار، بدکرداری سوء نیت: نیت بد، اندیشۀ بد در کاری یا دربارۀ کسی سوء هضم: در پزشکی عارضه ای که به دلیل اختلال در هضم غذا بروز می کند، بدی گوارش، ترشا، تخمه