جدول جو
جدول جو

معنی سحر - جستجوی لغت در جدول جو

سحر
(دخترانه)
صبح، آغاز روز، زمان قبل از سپیده دم، صبح
تصویری از سحر
تصویر سحر
فرهنگ نامهای ایرانی
سحر
سپیده دم، جادو، پگاه
تصویری از سحر
تصویر سحر
فرهنگ واژه فارسی سره
سحر
جادو کردن و فریفتن، محتاج و با علت کردن
تصویری از سحر
تصویر سحر
فرهنگ لغت هوشیار
سحر
نزدیک صبح، هنگام پیش از صبح، سپیده دم، پگاه
تصویری از سحر
تصویر سحر
فرهنگ فارسی عمید
سحر
فریفته ساختن کسی با کاری شگفت انگیز، جادو کردن، جادویی کردن، کنایه از جادویی، افسون، فسون، کنایه از چیزی یا کاری که در آن فریبندگی و گیرندگی باشد
سحر حلال: کنایه از هنرنمایی در نظم یا نثر، کار عجیب و حیرت انگیز که آلوده به نیرنگ نباشد
تصویری از سحر
تصویر سحر
فرهنگ فارسی عمید
سحر
((سَ حَ))
پیش از صبح، سپیده دم
تصویری از سحر
تصویر سحر
فرهنگ فارسی معین
سحر
((س))
جادو کردن، جادوگری، جادو، هر آن چه که در آن فریبندگی و گیرندگی خاص باشد
تصویری از سحر
تصویر سحر
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

سپیده دم، پسشام خوراکی است که در رمضان پیش از بامداد خورند و درست آن در تازی سحور است منسوب به سحر، غذایی که روزه داران بهنگام سحر خورند (در ماه رمضان و جز آن)
فرهنگ لغت هوشیار
هوشبام بامداد دروغین جمع ساحره جادوگران: طلسم سحره فرعون ببستی (دیو گاو پای)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سحری
تصویر سحری
مربوط به سحر مثلاً ستارۀ سحری، خواب سحری، غذایی که روزه گیران هنگام سحر می خورند، سحرگاه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سحره
تصویر سحره
ساحرها، سحر کننده ها، جادوگرها، افسونگرها، جمع واژۀ ساحر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سحره
تصویر سحره
((سُ حَ رَ یا رِ))
جمع ساحر، جادوگران
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تسحر
تصویر تسحر
پگاهی خوردن (پگاهی سحری)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مسحر
تصویر مسحر
کاواک میان تهی، فریفته، جادو شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سمر
تصویر سمر
(دخترانه)
افسانه، داستان، مشهور
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ساحر
تصویر ساحر
(دخترانه)
سحرکننده، افسونگر
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از بحر
تصویر بحر
دریا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بحر
تصویر بحر
دریا
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ساحر
تصویر ساحر
جادوگر، افسونگره
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از سفر
تصویر سفر
رهسپاری، نورد
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از سطر
تصویر سطر
رج، رده
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از سار
تصویر سار
راس
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از سور
تصویر سور
ضیافت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از زحر
تصویر زحر
زفتی زفت (بخیل)
فرهنگ لغت هوشیار
پرنده ایست سیاه و خوش آواز که خالهای سفید ریزه دارد و مرغ ملخ خوار نوعی از آنست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ساحر
تصویر ساحر
افسونگر، سحر کننده، جادو کن
فرهنگ لغت هوشیار
ریش آزمای، آزمودن زخم، ژرفاسنجی شیربیشه، نهاد بن، رنگ رخسار بارشک مرغکی از تیره مرغبارانیان ننگ، دشمنی، خوبی، مانندگی، ریخت، زیبایی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سپر
تصویر سپر
آلتی فلزی که بهنگام حمله دشمن آنرا محافظ اعضا بدن قرار میدادند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جحر
تصویر جحر
سوراخ جانور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حسر
تصویر حسر
برهنه کردن، آشکار کردن، رنجه کردن، حسرت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دحر
تصویر دحر
راندن دور کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سحیر
تصویر سحیر
بیمار شکم، بزرگ شکم اسپ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سحی
تصویر سحی
خراشیدن، رندیدن، گل برکندن، مهر کردن نامه، ستردن موی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سحور
تصویر سحور
پسشام آنچه پیش از بامداد در رمضان خورند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سحن
تصویر سحن
پرداخت چوب، شکستن سنگ، گروه انبوه، پناه پناهجای سر پناه پناهگاه
فرهنگ لغت هوشیار