اولین سحر که صبح کاذب باشد. (آنندراج) (منتهی الارب). سحر بازپسین از صبح. (مهذب الاسماء). سحر اعلی یعنی اول سحر. (اقرب الموارد) ، جای برابر میان سنگستان. (آنندراج) (منتهی الارب)
جَمعِ واژۀ ساحر. (از غیاث) : گر همی فرعون قومی سحره پیش آرد رسن و رشتۀ جنبنده بمار انگارد. منوچهری. باله و باله و باله که غلط پندارد مار موسی همه سحرو سحره اوبارد. منوچهری. سحرۀ بابل سخرۀ انامل او بود. (ترجمه تاریخ یمینی). - سحرۀ فرعون، ساحرانی که با موسی علیه السلام معارضه کرده بودند. (غیاث) : و در تدارک وقایع و حوادث، سحرۀ فرعون جهل را ید بیضا و دم سیما نموده. (سندبادنامه ص 146). و عصای او حبایل سحرۀ فرعون بیوبارید. (سندبادنامه ص 221)