- سجیل
- بهره نصیب
معنی سجیل - جستجوی لغت در جدول جو
- سجیل
- پارۀ گل خشکیده که مانند سنگ باشد
- سجیل ((س جُ))
- پاره گل خشک شده که مانند سنگ باشد
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
دول بزرگ آبدان بزرگ، خایه فرو هشته خایه آویزان
سجل نوشتن، قباله، تمسک نوشتن قاضی، اثبات کردن، قضاوت کردن، حکم کردن
مسجل کردن، ثابت و محکم کردن، حکم دادن، مهر کردن قباله، عهد و پیمان کردن
خشک میوه، مجموع پسته، بادام، نخود، فندوق، تخمه وغیره
پیاده رونده، به خود استوار، دور از آبادی، خودآی (بدیهه)
آواز مرغان صفیر
خواهنده
راه و روش طریق
اروندک شاخه ای از رود دجله، کتران (قطران)
خلق خوی عادت طبیعت، جمع سجایا سجیات
زندان سخت، دفتر زندانیان، جایگاهی در دوزخ ثابت دایم، سخت شدید
بد بوی، آب تیره
یار و دوست خالص
نرم و آسان
جمع سجل، دول بزرگ (دول دلو) آبدان های بزرگ چشم پر اشک، بز پر شیر، چشمه پر آب
نصیب و بهره
پرده چادر در چادر، پرده کجاوه
تیغ آخته، خوار گشته، می ناب، کوهان اشتر، نو زاده
پایین، کم بهره مرد پست زبون، بدبخت
فرسوده، جامه کهنه، ته آب در تالاب
همتا همانند
ستاره ایست که در طلوع آن فواکه رسیده شوند و گرما باخر رسد، ستاره ای است معروف
طریق، راه، راه آشکار، هر چیزی که در راه خدا در دسترش همگان بگذارند و همه از آن بهره ببرد، وقف، مباح و روا، برای مثال ای رخت چون خلد و لعلت سلسبیل / سلسبیلت کرده جان و دل سبیل (حافظ - ۱۰۱۹) ، رایگان
فرزند ذکور، پسر، بچۀ شتر
موهای پشت لب مرد، سبلت، بروت
زگیل، ضایعۀ پوستی کوچک سفت و سخت که روی پوست بدن پیدا می شود اما درد ندارد
وردان، واروک، واژو، بالو، تاشکل، گندمه، آزخ، زخ، زوخ، آژخ، ژخ، ثؤلول
وردان، واروک، واژو، بالو، تاشکل، گندمه، آزخ، زخ، زوخ، آژخ، ژخ، ثؤلول
بهره، نصیب، دلوهای پرآب، کنایه از منابع سرشار
مخلوطی از خشکبار از قبیل پسته، فندق، بادام، نخودچی، تخم کدو و تخم هندوانۀ تفت داده
سخت از هر چیز، شدید، سخت، نام جایی در دوزخ، دائم، ثابت