یاسمن، و در قاموس سجلاط (به طای حطی) آورده و ظاهراً معرب کرده اند یا به تای قرشت غلط خوانده اند. (رشیدی). یاسمین را یاسمن و یاسم و یاس نیز گویند و آن گلی است سپید و خوشبو. (آنندراج). رجوع به سجلاط شود
یاسمن، و در قاموس سجلاط (به طای حطی) آورده و ظاهراً معرب کرده اند یا به تای قرشت غلط خوانده اند. (رشیدی). یاسمین را یاسمن و یاسم و یاس نیز گویند و آن گلی است سپید و خوشبو. (آنندراج). رجوع به سجلاط شود
سجیه. خوی: و سلطان در قبول پیغام او و اکرام رسول و تحقیق مأمول، آثار اریحیت طبع و انوار کرم سجیت و طهارت محتد و نزاهت عنصر کریم خویش ظاهر گردانید. (ترجمه تاریخ یمینی ص 229). با شرف ابوت و خدمت خاندان کثرت عشایر سجیت ظلم داشت. (ترجمه تاریخ یمینی ص 269). رجوع به سجیه شود
سجیه. خوی: و سلطان در قبول پیغام او و اکرام رسول و تحقیق مأمول، آثار اریحیت طبع و انوار کرم سجیت و طهارت محتد و نزاهت عنصر کریم خویش ظاهر گردانید. (ترجمه تاریخ یمینی ص 229). با شرف ابوت و خدمت خاندان کثرت عشایر سجیت ظلم داشت. (ترجمه تاریخ یمینی ص 269). رجوع به سجیه شود