جدول جو
جدول جو

معنی ستیهه - جستجوی لغت در جدول جو

ستیهه
(سِ هََ / هَِ)
ستیزه. لجاج: اگر کسی با تو بستیهد بخاموشی آن ستیهۀ وی را بنشان. (قابوس نامه، از یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ستیهش
تصویر ستیهش
لجبازی، گردنکشی، نافرمانی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ستیره
تصویر ستیره
ستیر، زن پوشیده و پاک دامن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ستیزه
تصویر ستیزه
ستیز، جنگ وجدال، دشمنی و سرکشی، ناسازگاری، کشمکش، لجاج، عناد
فرهنگ فارسی عمید
(سَ رَ / رِ)
مستور. پوشیده:
سخت زیبا لیک هم یک چیز هست
کآن ستیره دختر حلواگر است.
(مثنوی)
لغت نامه دهخدا
(سِ هَِ)
لجاجت و ستیزندگی. (برهان) (آنندراج). جنگ و ستیزه. (غیاث). اسم مصدر از ستیهیدن. (حاشیۀ برهان قاطع چ معین) :
ای از ستیهش تو همه مردمان به مست
دعویت صعب و منکر و معنیت خام و سست.
لبیبی.
اندر ستیهش است بمن این زن
مینازدی بچادر و شلوارش.
ناصرخسرو
لغت نامه دهخدا
(مَ هََ / مُ هََ / مَ یَ هََ)
زمینی که در آن مردم گم شوند. ارض تیه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). مضله. (محیطالمحیط) (تاج العروس ج 9 ص 383) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(هََ / هَِ)
کنایه از زن بدکاره، قحبه و فاحشه. (برهان) (ناظم الاطباء) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(سِ)
جنگ و خصومت. (آنندراج). ستیز. (رشیدی). رجوع به ستیز شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از ستیره
تصویر ستیره
زن پوشیده و پاکدامن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سفیهه
تصویر سفیهه
زن نادان و بی خرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سیهه
تصویر سیهه
فاحشه، زن بدکار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ستیزه
تصویر ستیزه
((س زِ))
جنگ، ناسازگاری، لجاجت، خشم، سرکشی، نافرمانی، ستیز
فرهنگ فارسی معین
پرخاش، جدال، جدل، جنگ، حرب، خصومت، دشمنی، دعوا، ستیز، ضدیت، عناد، کشاکش، مجادله، محاربه، مخالفت، مرافعه، معارضه، منازعه، مناقشه، نبرد، نزاع
متضاد: صلح
فرهنگ واژه مترادف متضاد