- ستوده (دخترانه)
- ستایش شده
معنی ستوده - جستجوی لغت در جدول جو
- ستوده
- مدح شده تمجید شده ستایش شده جمع ستودگان
- ستوده
- مدح کرده شده، ستایش شده، پسندیده
- ستوده ((سُ دِ))
- مدح شده، ستایش شده
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مدح شده، ستایش شده، پسندیده، برای مثال هریکی از دیگری استوده تر / در سخا و در وغا و کرّوفر (مولوی۱ - ۱۰۶۴)
ستون، حمله و گریز در مسیری مستقیم و ستون مانند، حمله پرندگان شکاری (شاهین باز باشه و غیره) بسوی پرنده ای که قسمتی از پر و بال او را کنده باشند
مدح و تمجید کردن
حک شده، برکنده، تراشیده
خوانده شده (آواز)، ساخته شده (شعر و سرود)
مقابل نحوسه همایونی فرخند گی نیک اختری
تراشیده شده، زدوده، پاک شده
شعر یا سرود که کسی گفته یا خوانده باشد، گفته و خوانده شده
ستون مانند، حرکت و حمله یا گریز به خط مستقیم و ستون مانند
مدح کردن، ستایش کردن، ستاییدن، خوبی و نیکویی کسی یا چیزی را بیان کردن، وصف کردن
جماعت، ملت
بمعنی عام و انبوه مردم کوت و رویهم ریخته شده، پشته و تل
گرفته اخذ شده دریافت شده
ساییده شده لمس شده، کوفته سحق شده، خرد شده ریز شده سوده الماس، گداخته مذاب، آغشته باب، اندوده، فرسوده کهنه شده، حک شده، محو شده، سوراخ شده سفته، خرج شده، گرد و غبار
ستانده، گرفته، دریافت شده
((دِ یا دَ))
فرهنگ فارسی معین
ساییده شده، لمس شده، کوفته، ریز شده، خرد شده، گداخته، مذاب، حک شده، محو شده، سوراخ شده، سفته، خرج شده، گرد و غبار
تل، پشته، هر چیزی که روی هم ریخته و کوت کرده باشند مثلاً تودۀ هیزم، تودۀ غله، تودۀ خاکستر، عامه و انبوه مردم
ساییده شده، نرم شده
خسته، درمانده، برای مثال خداوند فرمان و رای و شکوه / ز غوغای مردم نگردد ستوه (سعدی۱ - ۵۱)
افسرده، ملول، مقابل نستوه، به تنگ آمده، بستوه، بسته
به ستوه آمدن: به تنگ آمدن، ملول شدن، خسته و درمانده و بیچاره شدن
به ستوه آوردن: به تنگ آوردن، درمانده و بیچاره کردن
افسرده، ملول، مقابل نستوه، به تنگ آمده، بستوه، بسته
به ستوه آمدن: به تنگ آمدن، ملول شدن، خسته و درمانده و بیچاره شدن
به ستوه آوردن: به تنگ آوردن، درمانده و بیچاره کردن
ناپسندیده، نکوهیده، پست، فرومایه
ناپسندیده، مذموم، نامقبول
باورنکردن منکرشدن: (و بدرستی که فرو فرستادند بر شما درین نبشته که چون بشنوید نشانهای خدا ویستود شوند بدان و خندستانی کنند بدان)