استوار، محکم، پایدار، پابرجا، سخت راست و درست، امین، مورد اعتماد در امور نظامی درجه داری که دارای درجه ای بالاتر از گروهبان یکم و پایین تر از ستوان سوم است
استوار، محکم، پایدار، پابرجا، سخت راست و درست، امین، مورد اعتماد در امور نظامی درجه داری که دارای درجه ای بالاتر از گروهبان یکم و پایین تر از ستوان سوم است
دایرۀ فرضی که مانند کمربند کرۀ زمین را احاطه کرده و زمین را به دو نیمکرۀ شمالی و جنوبی تقسیم می کند، راست بودن، بدون خمیدگی بودن، مستقر شدن، قرار گرفتن، استقرار
دایرۀ فرضی که مانند کمربند کرۀ زمین را احاطه کرده و زمین را به دو نیمکرۀ شمالی و جنوبی تقسیم می کند، راست بودن، بدون خمیدگی بودن، مستقر شدن، قرار گرفتن، استقرار
مخفف استوار یعنی مضبوط و محکم. (برهان) (آنندراج) (انجمن آرا) : هر که فردای خویش را نگرید چنگ در دامن تو زد ستوار. فرخی. هزار طرف بیک میخ و هیچ از او نه پدید بزیر طرف سپاریده میخ را ستوار. ناصرخسرو. حصن هزارمیخه عجب دارم سست است سخت پایۀ ستوارش. ناصرخسرو. دراز قامت در هر وجب بقتل عدو هم از میانه کمر بسته بر میان ستوار. سوزنی (از آنندراج). رجوع به استوار شود. ، امین و معتمد. (برهان). امین و معتمد زیرا که او درراستی خود محکم و سخت است. (آنندراج) : چه گویم از صفت او و فسق او و فساد بیازمای بسوگند اگر نیم ستوار. سوزنی. رجوع به استوار شود، باور کردن و تصدیق نمودن. (برهان). رجوع به استوار شود
مخفف استوار یعنی مضبوط و محکم. (برهان) (آنندراج) (انجمن آرا) : هر که فردای خویش را نگرید چنگ در دامن تو زد ستوار. فرخی. هزار طرف بیک میخ و هیچ از او نه پدید بزیر طرف سپاریده میخ را ستوار. ناصرخسرو. حصن هزارمیخه عجب دارم سست است سخت پایۀ ستوارش. ناصرخسرو. دراز قامت در هر وجب بقتل عدو هم از میانه کمر بسته بر میان ستوار. سوزنی (از آنندراج). رجوع به استوار شود. ، امین و معتمد. (برهان). امین و معتمد زیرا که او درراستی خود محکم و سخت است. (آنندراج) : چه گویم از صفت او و فسق او و فساد بیازمای بسوگند اگر نیم ستوار. سوزنی. رجوع به استوار شود، باور کردن و تصدیق نمودن. (برهان). رجوع به استوار شود
امروز بدرجۀ نظامی اطلاق شود که شامل سه رتبه است، ستوان یکم (نایب اول) ، ستوان دوم (نایب دوم) ، ستوان سوم (نایب سوم) ، پائین تر از ستوان ’استوار یکم’ و بالاتراز ستوان یکم ’سروان’. (از حاشیۀ برهان قاطع چ معین). ستوان دریایی، ناوبان. ستوان شهربانی، رسدبان
امروز بدرجۀ نظامی اطلاق شود که شامل سه رتبه است، ستوان یکم (نایب اول) ، ستوان دوم (نایب دوم) ، ستوان سوم (نایب سوم) ، پائین تر از ستوان ’استوار یکم’ و بالاتراز ستوان یکم ’سروان’. (از حاشیۀ برهان قاطع چ معین). ستوان دریایی، ناوبان. ستوان شهربانی، رسدبان
برابری یکسانی، راست و یکسان شدن برابر شدن راست شدن، برابری یکسانی، معتدل گردیدن، اعتدال: استواء قامت، قرار گرفتن استقرار. یا خط استواء. دایره ای شرقی غربی که کره زمین را بدو قسمت متساوی (شمالی جنوبی) تقسیم کند
برابری یکسانی، راست و یکسان شدن برابر شدن راست شدن، برابری یکسانی، معتدل گردیدن، اعتدال: استواء قامت، قرار گرفتن استقرار. یا خط استواء. دایره ای شرقی غربی که کره زمین را بدو قسمت متساوی (شمالی جنوبی) تقسیم کند