پوشش و آنچه بدان خود را از چیزی بپوشند. (منتهی الارب). پرده. (مهذب الاسماء). پوشش ولی غلبه یافته است بر آنچه نمازگزار آن را جلو خویش نهد اعم از تازیانه یا عصا و غیر ذلک خواه آن چیز تمام جسم او را بپوشاند یا نپوشاند. (اقرب الموارد)
پوشش و آنچه بدان خود را از چیزی بپوشند. (منتهی الارب). پرده. (مهذب الاسماء). پوشش ولی غلبه یافته است بر آنچه نمازگزار آن را جلو خویش نهد اعم از تازیانه یا عصا و غیر ذلک خواه آن چیز تمام جسم او را بپوشاند یا نپوشاند. (اقرب الموارد)
بخت، اقبال، کرات آسمانی که در شب می درخشند، هر یک از اجسام نورانی آسمآنکه شبها از زمین به صورت نقطه های نورانی دیده می شوند، نام مادر ابوعلی سینا دانشمند نامدار ایرانی
بخت، اقبال، کرات آسمانی که در شب می درخشند، هر یک از اجسام نورانی آسمآنکه شبها از زمین به صورت نقطه های نورانی دیده می شوند، نام مادر ابوعلی سینا دانشمند نامدار ایرانی
خاندان استره، خاندانی از اشراف فرانسه، که شعبه بسیار مشهور آن، شعبه پیکاردی است و از این شعبه است: ژان، فرمانده بزرگ توپخانه (1486- 1571 میلادی). انتوان، پسر ژان، فرمانده بزرگ توپخانه (1507- 1600 میلادی). گابریل، مولد کاخ بوردزیر (تورن) دختر انتوان، محبوبۀ هانری چهارم، که از وی دو پسر داشت: سزار و الکساندردواندم (1573- 1599). فرانسواآنیبال، مارکی دکر، مارشال فرانسه (1573 -1670). ژان، پسر فرانسوای مزبور، مارشال فرانسه، مولد پاریس. وی در محاربات آنتیل شرکت داشت و کاین رااز هلندیها بازگرفت (1624- 1707). ویکتورماری، پسر ژان اخیر، مارشال فرانسه و معاون امیرالبحر، مولد پاریس (1660- 1737 میلادی) ، (قضای ...، قضائی است و آن علاوه بر مرکز 65قریه دارد و چهار طرف آن محاط بجبال شامخه میباشد، نهر استرومیتزا از شمال غربی داخل این خاک شده رو بسوی جنوب شرقی روان میگردد. این رودخانه نهرهای بسیاراز چپ و راست همراه می برد. قضای مزبور از طرف شمال بولایت قصوه و از سوی مغرب به قضاهای کوپریلی و تکوش و از جانب جنوب بقضاهای طویران و عورتحصار و از جهت مشرق بقضای پتریچ از سنجاق سیروس محدود و محاط است وسکنۀ آن مرکب از مسلم و ترک، و بلغار، روم و کلیمی و قبطی است. در این قضا یک باب رشدیه و دو باب مدرسه رومی و 21 باب مدرسه اسلامی و 10 باب مدرسه مخصوص نصارا برای اطفال دائر است و اراضی این قطعه بسیارحاصلخیز و پربرکت و مساعد برای کشت و زرع میباشد. تقریباً 60000 دنم (مقیاس سطحی است که طول و عرضش مساوی 40 قدم میباشد) از اراضی کشت و زرع میشود. محصولاتش عبارت است از: گندم، ذرّت و حبوبات دیگر، پنبه، تنباکو، تریاک و غیره، کرم پیله و عسل آن نیز فراوان است، قریب 60000 رأس گوسفند و نزدیک به 35000 رأس بز و گاو و اسب و حیوانات بسیار دیگر هم دارد، (نهر...، نهریست در ولایت سالونیک که از کوهی واقع در شمال قضای استرومیتزا سرچشمه گرفته از جهت شمالی قصبه ای مسمّی بهمین اسم وارد شده بنای جریان را گذاشته بقضای پتریچ از سنجاق سیروس درمی آید و بعد از طی ّ یک مسافت بالغ بر 95 هزار گز به نهر استرومه یعنی قره صو (آب سیاه) میریزد. (قاموس الاعلام ترکی)
خاندان استره، خاندانی از اشراف فرانسه، که شعبه بسیار مشهور آن، شعبه پیکاردی است و از این شعبه است: ژان، فرمانده بزرگ توپخانه (1486- 1571 میلادی). انتوان، پسر ژان، فرمانده بزرگ توپخانه (1507- 1600 میلادی). گابریل، مولد کاخ بوردزیِر (تورِن) دختر انتوان، محبوبۀ هانری چهارم، که از وی دو پسر داشت: سِزار و الکساندردُواندُم (1573- 1599). فرانسواآنیبال، مارکی دُکَر، مارشال فرانسه (1573 -1670). ژان، پسر فرانسوای مزبور، مارشال فرانسه، مولد پاریس. وی در محاربات آنتیل شرکت داشت و کایِن رااز هلندیها بازگرفت (1624- 1707). ویکتورماری، پسر ژان اخیر، مارشال فرانسه و معاون امیرالبحر، مولد پاریس (1660- 1737 میلادی) ، (قضای ِ...، قضائی است و آن علاوه بر مرکز 65قریه دارد و چهار طرف آن محاط بجبال شامخه میباشد، نهر استرومیتزا از شمال غربی داخل این خاک شده رو بسوی جنوب شرقی روان میگردد. این رودخانه نهرهای بسیاراز چپ و راست همراه می برد. قضای مزبور از طرف شمال بولایت قصوه و از سوی مغرب به قضاهای کوپریلی و تکوش و از جانب جنوب بقضاهای طویران و عورتحصار و از جهت مشرق بقضای پتریچ از سنجاق سیروس محدود و محاط است وسکنۀ آن مرکب از مسلم و ترک، و بلغار، روم و کلیمی و قبطی است. در این قضا یک باب رشدیه و دو باب مدرسه رومی و 21 باب مدرسه اسلامی و 10 باب مدرسه مخصوص نصارا برای اطفال دائر است و اراضی این قطعه بسیارحاصلخیز و پربرکت و مساعد برای کشت و زرع میباشد. تقریباً 60000 دنم (مقیاس سطحی است که طول و عرضش مساوی 40 قدم میباشد) از اراضی کشت و زرع میشود. محصولاتش عبارت است از: گندم، ذرّت و حبوبات دیگر، پنبه، تنباکو، تریاک و غیره، کرم پیله و عسل آن نیز فراوان است، قریب 60000 رأس گوسفند و نزدیک به 35000 رأس بز و گاو و اسب و حیوانات بسیار دیگر هم دارد، (نهرِ...، نهریست در ولایت سالونیک که از کوهی واقع در شمال قضای استرومیتزا سرچشمه گرفته از جهت شمالی قصبه ای مسمّی بهمین اسم وارد شده بنای جریان را گذاشته بقضای پتریچ از سنجاق سیروس درمی آید و بعد از طی ّ یک مسافت بالغ بر 95 هزار گز به نهر استرومه یعنی قره صو (آب سیاه) میریزد. (قاموس الاعلام ترکی)
شهر لیکاونیه است که به مسافت 24 میل به طرف جنوب ایقونیه واقع شده و الحال او را ذوالدرا مینامند. پولس دو مرتبه بدانجا رفت اولا با برنابا (1ع 14:) در وقتی که اهالی آنجا پولس را هرمس خواندند و سپس وی را سنگسار کردند. ثانیاً باسیلاس بدانجا رفت (1 ع 16:) و احتمال قوی میرود که تیموتاوس در آنجا مولود گشت (1 ع 16:1 مقابل 2 تیمو 3:11.) (قاموس کتاب مقدس)
شهر لیکاونیه است که به مسافت 24 میل به طرف جنوب ایقونیه واقع شده و الحال او را ذوالدرا مینامند. پولس دو مرتبه بدانجا رفت اولا با برنابا (1ع 14:) در وقتی که اهالی آنجا پولس را هرمس خواندند و سپس وی را سنگسار کردند. ثانیاً باسیلاس بدانجا رفت (1 ع 16:) و احتمال قوی میرود که تیموتاوس در آنجا مولود گشت (1 ع 16:1 مقابل 2 تیمو 3:11.) (قاموس کتاب مقدس)
دستر. دست اره. ارۀ کوچکی باشد که آن را به یک دست کار فرمایند. (جهانگیری). داس کوچک دندانه دار. (برهان). داس کوچک باشد و دندانه دار است و یک دسته دارد و در اصل دست اره بوده یعنی ارۀ کوچک که به یک دست کار می کردند. (آنندراج). آهن پهن سرگره مضرس و غیرمضرس چون نیم دائره بادسته که علف چینان دارند. (یادداشت مرحوم دهخدا). معرب آن نیز دستره است. (از دزی ج 1 ص 441) : پشت خوهل و سر تویل و روی بر کردار نیل ساق چون سوهان و دندان بر مثال دستره. غواص (از فرهنگ اسدی). با دوات و قلم و شعر چه کار است ترا خیز و بردار تش و دستره و بیل و پشنگ. بوحنیفۀ اسکافی. این ترب را اگر بدوانی تو فی المثل بر دست اره ریزد دندان دستره. سوزنی. کاین ترب را به دستره خواهم اگر برید دندانها بریزد از روی دستره. سوزنی. از شکرینی که هست بهر بخائیدنش لب همه دندان شده است بر مثل دستره. مولوی (از جهانگیری). او را آوازی بود چون آوازه دستره که در چوب افتد. (تفسیر ابوالفتوح رازی ج 2 ص 132)
دستر. دست اره. ارۀ کوچکی باشد که آن را به یک دست کار فرمایند. (جهانگیری). داس کوچک دندانه دار. (برهان). داس کوچک باشد و دندانه دار است و یک دسته دارد و در اصل دست اره بوده یعنی ارۀ کوچک که به یک دست کار می کردند. (آنندراج). آهن پهن سرگره مضرس و غیرمضرس چون نیم دائره بادسته که علف چینان دارند. (یادداشت مرحوم دهخدا). معرب آن نیز دستره است. (از دزی ج 1 ص 441) : پشت خوهل و سر تویل و روی بر کردار نیل ساق چون سوهان و دندان بر مثال دستره. غواص (از فرهنگ اسدی). با دوات و قلم و شعر چه کار است ترا خیز و بردار تش و دستره و بیل و پشنگ. بوحنیفۀ اسکافی. این ترب را اگر بدوانی تو فی المثل بر دست اره ریزد دندان دستره. سوزنی. کاین ترب را به دستره خواهم اگر برید دندانها بریزد از روی دستره. سوزنی. از شکرینی که هست بهر بخائیدنش لب همه دندان شده است بر مثل دستره. مولوی (از جهانگیری). او را آوازی بود چون آوازه دستره که در چوب افتد. (تفسیر ابوالفتوح رازی ج 2 ص 132)
آلتی است که بدان سر تراشند و بعربی موسی گویند. (برهان). چون موی سر را بدان بسترند یعنی پاک و محو سازند، به این اسم موسوم است. (انجمن آرا). موسی. (منتهی الارب). محلق. محلقه. حنفاء. (منتهی الارب). تیغ. تیغ سرتراشی. مردوده. (منتهی الارب). مخفف آن: ستره: هرچه داشت پاک بستدند پس پوستش بکشیدند چون استرۀ حجام بر آن رسید گذشته شد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 602). و هر سه روزه استره بر سر راندن و آنچه برآمده باشد. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). زن حجّام...دیری توقف کرد و استره بدو داد. (کلیله و دمنه). حجّام... استره در تاریکی شب بینداخت. (کلیله و دمنه). لیک داند موینه پرداز کو بر کدامین تیز باید استره. نظام قاری (ص 25). ز آهن همی زاید این هر دو چیز یکی تیغ هندی دگر استره. (از قرهالعیون). استره گرچه دمی تیز یافت مو سترد مو نتواند شکافت. ؟ - استره لیسیدن، کنایه از دلیری و بی باکی و جانبازی کردن آمده. (انجمن آرای ناصری).
آلتی است که بدان سر تراشند و بعربی موسی گویند. (برهان). چون موی سر را بدان بسترند یعنی پاک و محو سازند، به این اسم موسوم است. (انجمن آرا). موسی. (منتهی الارب). محلق. مِحلَقه. حنفاء. (منتهی الارب). تیغ. تیغ سرتراشی. مردوده. (منتهی الارب). مخفف آن: ستره: هرچه داشت پاک بستدند پس پوستش بکشیدند چون استرۀ حجام بر آن رسید گذشته شد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 602). و هر سه روزه استره بر سر راندن و آنچه برآمده باشد. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). زن حجّام...دیری توقف کرد و استره بدو داد. (کلیله و دمنه). حجّام... استره در تاریکی شب بینداخت. (کلیله و دمنه). لیک داند موینه پرداز کو بر کدامین تیز باید استره. نظام قاری (ص 25). ز آهن همی زاید این هر دو چیز یکی تیغ هندی دگر استره. (از قرهالعیون). استره گرچه دمی تیز یافت مو سترد مو نتواند شکافت. ؟ - استره لیسیدن، کنایه از دلیری و بی باکی و جانبازی کردن آمده. (انجمن آرای ناصری).