- سترب
- والی، حاکم، استاندار، ساتراپ
معنی سترب - جستجوی لغت در جدول جو
- سترب
- ستبر، بزرگ، گنده، فربه، سفت و سخت، غلیظ، کلفت، ضخیم
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
عظیم
ضخیم
یکراه، یکرو
به سوراخ خزیدن، تراوش
ضخیم و کلفت و گنده و غلیظ
پوشش و آنچه بدان خود را از چیزی بپوشند
قوی هیکل، بزرگ، عظیم
خاک آلودگی
آنچه خود را با آن می پوشانند، پوشش
بزرگ، گنده، فربه، سفت و سخت، غلیظ، کلفت، ضخیم
بزرگ، عظیم، بزرگ جثه، قوی هیکل، تنومند، زورمند، کنایه از خشمناک، کنایه از ستیزه کار، کنایه از گستاخ، برای مثال پذیرفته ام از خدای بزرگ / که دل بر تو هرگز ندارم سترگ (فردوسی۱ - ۸۸)
تیغی که با آن موهای سر و صورت را می تراشند، تیغ سرتراشی
خاک آلود شدن، خاک، محتاج نام کوهی هم میباشد
پرده و حجاب و نقاب پوشیدن
یکی از فلزات شناخته شده و از قدیم الایام بوده و جسمی است سفید خاکستری رنگ و بسیار نرم و سنگین و وزن مخصوص دارد و اکثر اوقات محتوی مقدار زیادی سم و یکی از سموم قویه است و از این جهت استعمال آن در آلات و ادوات طباخی بسی خطرناک می باشد
پوشاندن، پنهان کردن، پوشاندن چیزی
خاک، مواد ریز حاصل از خرد شدن سنگ ها که به طور فراوان سطح کرۀ زمین و بسیاری از کرات دیگر را پوشانده است
گلۀ آهو، دستۀ پرندگان، جماعت، راه، قلب، دل
مکر، حیله، فریب، ترفند، قلّاشی، ریو، دغلی، روغان، احتیال، شید، شکیل، دویل، خدعه، چاره، دستان، نیرنگ، تنبل، ستاوه، نارو، خاتوله، اشکیل، غدر، گربه شانی، کلک، کید، حقّه، گول، تزویر، دلام
تزویر، زبان آوری، چرب زبانی،برای مثال اندر آمد مرد با زن چرب چرب / گنده پیر از خانه بیرون شد به ترب (رودکی - ۵۳۴) ، گزاف گویی، حرکت از روی ناز یا قهر
تزویر، زبان آوری، چرب زبانی،
گیاهی یک ساله با برگ های درشت و گل های آن شبیه شب بو و به رنگ بنفش یا سفید، ریشۀ آن شبیه چغندر، پوستش سفید یا سیاه، طعمش تند و تیز، با ویتامین های a، b و c و فسفر و از سبزی های خوردنی است، اشتهاآور و محرک عمل روده ها می باشد
قاطر، حیوانی بزرگ تر از خر و کوچک تر از اسب که از جفت شدن خر نر با مادیان به وجود می آید و برای سواری و بارکشی مخصوصاً در راه های سخت و کوهستانی به کار می رود، استر، چمنا، بغل
((تُ رُ))
فرهنگ فارسی معین
گیاهی است یک ساله با برگ های درشت و ریشه چغندر مانند به رنگ های سفید و سیاه که دارای طعم تند و تیزی می باشد
هم سال، همزاد