معنی سترب
سترب
ستبر، بزرگ، گنده، فربه، سفت و سخت، غلیظ، کلفت، ضخیم
تصویر سترب
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با سترب
سترب
سترب
والی، حاکم، استاندار، ساتراپ
فرهنگ فارسی عمید
سترگ
سترگ
عظیم
فرهنگ واژه فارسی سره
ستبر
ستبر
ضخیم
فرهنگ واژه فارسی سره
سارب
سارب
یکراه، یکرو
فرهنگ لغت هوشیار
تسرب
تسرب
به سوراخ خزیدن، تراوش
فرهنگ لغت هوشیار
ستبر
ستبر
ضخیم و کلفت و گنده و غلیظ
فرهنگ لغت هوشیار
ستره
ستره
پوشش و آنچه بدان خود را از چیزی بپوشند
فرهنگ لغت هوشیار
سترگ
سترگ
قوی هیکل، بزرگ، عظیم
فرهنگ لغت هوشیار
تترب
تترب
خاک آلودگی
فرهنگ لغت هوشیار