جدول جو
جدول جو

معنی سبزکوشک - جستجوی لغت در جدول جو

سبزکوشک
آسمان، سپهر، فضای بی پایان و نیلگون که بالای سر ما دیده می شودبرای مثال خیز در این سبزکوشک نقب زن از دود دل / درشکن از آه صبح سقف شبستان او (خاقانی - ۳۶۵)
تصویری از سبزکوشک
تصویر سبزکوشک
فرهنگ فارسی عمید
سبزکوشک
(سَ)
بمعنی سبز کارگاه که کنایه از آسمان است. (برهان) (آنندراج) :
خیز در این سبز کوشک نقب زن از دود دل
درشکن از آه صبح سقف شبستان او.
خاقانی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سبزکالک
تصویر سبزکالک
میوۀ سبز و کال، میوۀ نارس
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سبزپوش
تصویر سبزپوش
آنکه جامۀ سبز در بر کرده باشد، برای مثال سبزپوشی چو فصل نیسانی / سرخ رویی چو صبح نورانی (نظامی۴ - ۶۸۵)، سبزپوشان خطت برگرد لب / همچو حورانند گرد سلسبیل (حافظ - ۱۰۱۹) کنایه از درخت پوشیده از برگ سبز، کنایه از زمین پوشیده از گیاه و سبزه
سبز پوشان بهشت: کنایه از فرشتگان و پارسایان و اهل بهشت
فرهنگ فارسی عمید
(سَ لَ)
خربزۀ نارسیده. (اشتینگاس). خربزۀ نارس. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(سَ رَ / رُو شَ)
نوعی از کبوتر است. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(سَ)
عمل سبز پوشیدن:
فلک را داده سروش سبزپوشی
عمامش باد را عنبرفروشی.
نظامی.
سبزپوشی به از علامت زرد
سبزی آید بسروبن درخورد.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(سَ)
این محل در دهستان ژاورد در کردستان واقع است و آن را کره سی مینامیدند. (از فرهنگستان)
کوهی است در شهر قاین به ارتفاع 2757 متر. (جغرافیای طبیعی کیهان ص 56)
لغت نامه دهخدا
(نِ دَ / دِ)
پوشندۀ سبز. آنکه لباس سبز در بر کرده باشد:
گل همی گل گردد و سنگ سیه یاقوت سرخ
زین بهار سبزپوش تازه روی آبدار.
فرخی.
گرد آورم سیاهی دیبای سبزپوش
زنجیرزلف و سروقد و سلسله عذار.
منوچهری.
برون رفته چو وهم تیزهوشان
ز خرگاه کبود سبز پوشان.
نظامی.
سبز پوشی چو فصل نیسانی
سرخ رویی چو صبح نورانی
نظامی.
کعبه بود سبز پوش او ز چه پوشد
جامۀ احرامیان که کعبۀ حال است.
خاقانی.
، کنایه از اهل بهشت. (آنندراج) :
سر سبزپوشان باغ بهشت
بسرسبزی آراسته کار و کشت.
نظامی.
، (سبزپوشان،) کنایه از زاهدان و اهل ماتم باشد. (از برهان)،
{{اسم خاص}} کنایه از حضرت خضرعلیه السلام،
{{نام مرکّب، اسم مرکّب}} کنایه از رجال الغیب. (آنندراج) (انجمن آرا)، کنایه از ملائکه. (آنندراج) (انجمن آرا) (شرفنامه) :
عطرسایان شب بکار تواند
سبزپوشان درانتظار تواند.
نظامی (هفت پیکر ص 10).
نهان پیکر آن هاتف سبزپوش
که خواند سراینده آن را سروش.
نظامی.
چو در سبزپوشان بالا رسیدم
دگر جامۀ حرص معلم ندارم.
خاقانی.
- سبزپوشان بهشت، کنایه از حوران و ملائکه است. (برهان) (آنندراج).
- سبزپوشان فلک، کنایه از ملائکه باشد. (برهان) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(بُ)
دهی از دهستان پیوه ژن بخش فریمان شهرستان مشهد. کوهستانی و معتدل است و 797 تن سکنه دارد. آب آن ازقنات و محصول آن غلات و میوه جات و شغل اهالی زراعت وراه آن مالرو است. (از فرهنگجغرافیایی ایران ج 9) ، کودک ظریف و ملیح، مرد ظریف. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج).
- قصر بزیع، قصری ظریف، و فی الحدیث: مررت بقصر مشید بزیع. قال صاحب النهایه: البزیع، الظریف من الناس. شبه القصر به لحسنه و کماله. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از سبز کوشک
تصویر سبز کوشک
آسمان
فرهنگ لغت هوشیار