- سباهی
- گولپیر پیر گول پیر کودن (خرف)
معنی سباهی - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
خودپسند خود خواه
ضایعه، فساد
منسوب به سپاه فردی از سپاه لشکری
هفت پاره چامه ای که هفت بند دارد، هفت سپهر، هفت پایه، هفت واتی، هفت ماهه نوزاد، شتر بزرگ منسوب به سبعه. هفت تایی، کلمه هفت حرفی
رئیس عسس رئیس نظمیه والی الشرطه
ساق جوشه گندم یا جو
فساد، خراب بودن و با یکدیگر فخر نمودن
سیاه بودن سواد مقابل سفیدی، تیرگی تاری مقابل سفیدی، تاریکی ظلمت مقابل روشنی روشنایی، مرکب دوده، کلف لکه: سیاهی ماه. (کلف قمر) یا از سفیدی ماست تا سیاهی زغال. همه چیز کل اشیا
مربوط به سپاه، فردی از سپاه
آنچه دارای هفت رکن باشد، هفت تایی، کلمه ای که بنای آن بر هفت حرف باشد، هفت حرفی
تیرگی، تاری، تاریکی، مقابل سفیدی، سیاه بودن
سیاهی لشکر: گروهی از مردم که برای نمایاندن کثرت و انبوهی لشکر جمع شوند و به کار جنگ نیایند، کنایه از اشخاص بی خاصیت
سیاهی لشکر: گروهی از مردم که برای نمایاندن کثرت و انبوهی لشکر جمع شوند و به کار جنگ نیایند، کنایه از اشخاص بی خاصیت
ناز کننده، سر افراز سر بلند افتخار کننده مفتخر مباهات کننده: بموجب صدور این فرمان مبارک سوسیته آنونیم مزبور را بسمت فورنیتری مخصوص خودمان مباهی و سر بلند فرمودیم
فساد، نابودی
هر فردی از سپاه
منسوب به سیاه، وضعیت و کیفیت سیاه بودن، تاریکی، چیز تیره و نامشخص که معمولاً به علت دوری تشخیص آن دشوار است، لشکر گروهی از مردم که تنها برای نمایش انبوهی و بسیاری جمعیت به کار گرفته می شوند
فخر کننده
خرابی، فساد، نابودی
Blackness
чернота
Schwärze
чорність
czarność
negritude
nerità
negrura
noirceur
zwartheid
कालेपन
kegelapan
سوادٌ