جدول جو
جدول جو

معنی سباده - جستجوی لغت در جدول جو

سباده
آلومینی است برنگهای خاکستری سرخ یا سیاه و بسیار سخت که برای صیقلی کردن و جلا بخشیدن به فلزلت به کار میرود
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اباده
تصویر اباده
کشتن تبه کردن هلاک کردن کشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سجاده
تصویر سجاده
جانماز
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از زباده
تصویر زباده
گربه دشتی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سبزده
تصویر سبزده
آسمان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سپاده
تصویر سپاده
شان و شوکت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سباطه
تصویر سباطه
فرو هشتگی در موی، تپ زدگی، خاکروبه، آخالدان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سباحه
تصویر سباحه
آشنا کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سبابه
تصویر سبابه
انگشت شهادت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سجاده
تصویر سجاده
جای نماز، جای سجده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سعاده
تصویر سعاده
ارمگان نیک اختری روزبهی شتای اوروازش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سراده
تصویر سراده
زینسازی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سمباده
تصویر سمباده
سنگی سخت که در تیز کردن و جلا دادن شمشیر و کارد بکار میبرند
فرهنگ لغت هوشیار
آلومینی است برنگهای خاکستری سرخ یا سیاه و بسیار سخت که برای صیقلی کردن و جلا بخشیدن به فلزلت به کار میرود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سیاده
تصویر سیاده
بزرگی سروری مهتری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سبزده
تصویر سبزده
آسمان، سبزتشت، سبزکوشک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لباده
تصویر لباده
جامۀ گشاد و بلند که روی قبا می پوشند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سجاده
تصویر سجاده
پارچه یا فرشی که روی آن نماز بخوانند، جانماز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کباده
تصویر کباده
کمان نرم بسیار سست را گویند، یکی از ادوات ورزش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لباده
تصویر لباده
قسمی جامه مردانه دراز که روی دیگر جامه ها پوشند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مباده
تصویر مباده
پایا پای سودا پایا پای
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اباده
تصویر اباده
هلاک کردن، کشتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سبابه
تصویر سبابه
((سَ بّ بِ))
دومین انگشت، انگشت اشاره
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سجاده
تصویر سجاده
((سَ جّ دِ))
جانماز، پارچه یا فرشی که روی آن نماز گزارند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سنباده
تصویر سنباده
((سُ دِ))
آلومینی است به رنگ های خاکستری، سرخ یا سیاه و بسیار سخت که برای صیقلی کردن و جلا بخشیدن به فلزات به کار می رود، سمباده و سنباذج نیز گفته می شود
فرهنگ فارسی معین
((کَ بّ دِ))
یکی از وسایل ورزش باستانی شبیه کمان ساخته شده از آهن که آن را با دو دست بالای سر گرفته به چپ و راست تکان می دهند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لباده
تصویر لباده
((لَ بّ دِ))
بارانی، بالاپوش بلند. (لباده در اصل به معنی بارانی نمدین است نظیر پوشش مخصوص شبانان و ساربانان که «نمدی» می گویند)
فرهنگ فارسی معین
تکۀ کاغذ یا پارچه با سطح زبر که بیشتر در کارهای نجاری و نقاشی برای ساییدن چوب و تخته به کار می رود، آلومینی به صورت ذرات و به رنگ های سیاه، خاکستری یا سرخ و بسیار سخت که در اسید حل نشده، در حرارت هم ذوب نمی شود و برای صیقلی کردن و جلا دادن فلزات به کار می رود
فرهنگ فارسی عمید
از ادوات ورزش باستانی شبیه کمان که از آهن ساخته می شود و دارای زنجیر و پولک های فلزی است و آن را بر سر دست حرکت می دهند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سمباده
تصویر سمباده
سنباده، تکۀ کاغذ یا پارچه با سطح زبر که بیشتر در کارهای نجاری و نقاشی برای ساییدن چوب و تخته به کار می رود، آلومینی به صورت ذرات و به رنگ های سیاه، خاکستری یا سرخ و بسیار سخت که در اسید حل نشده، در حرارت هم ذوب نمی شود و برای صیقلی کردن و جلا دادن فلزات به کار می رود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سبابه
تصویر سبابه
انگشت شهادت، انگشت بین ابهام و وسطی، انگشت دشنام، انگشت اشاره
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ساده
تصویر ساده
ابتدایی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از باده
تصویر باده
شراب و می را گویند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ساده
تصویر ساده
بی نقش و نگار، قماش خالی از نقوش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سباه
تصویر سباه
گول بی مغز، سرخوش سرمست
فرهنگ لغت هوشیار