- سایحه
- مونث سایح زنی که جهانگردی کند
معنی سایحه - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
نسیمی که بمشام رسد
مونث سادح توانگر، ابر سنگین ابر تار
مونث سابح شناور شنا کننده، کشتی، ستاره جمع سابحات سوابح
تندابه، باران سخت
مونث سایم، چارپایانی که در گیاه زاری که همه مسلمانان در آن شریک باشند چریده باشند، رمه گوسفند
مونث سایل، سپیدی پیشانی و قصبه بینی که باعتدال باشد، یا نفس سایله. خون جهنده. یا صاحب نفس سایله. جانداری که چون سر او را ببرند خون از رگهای وی بجهد حشرات ماهیها
یونانی نام همسر کوپید از ایزدان، روان، مغز
مونث سایق سوق دهنده راننده محرک جمع سایقات
مونث سایس
مونث سایر. یا هفت سایره. هفت سیاره
حادثه، واقعه
مونث سایح زنی که جهانگردی کند
اندازه، سرشت خوی
فرا راهی جهانگردی
مونث صایح، گریه و ماتم
سانح، حادثه، واقعه، پیشامد
نسیم یا بویی که به مشام می رسد، بو، بوی، بوی بد یا بوی خوش
مونث فایح پراکنده کننده بوی، جمع فوایح (فوائح)
مونث لایح، مکتوب، طرح. یا لایحه قانونی. طرح قانونی که از طرف هیئت دولت بمجلسین پیشنهاد شود، نوشته ای که وکیل دادگستری بمنظور دفاع از دعوی بمحکمه تقدیم کند جمع لوایح، آنچه که از نور تجلی لایح گردد بارقه خطر
زن زاری کننده برشوی، جمع نایحات (نائحات)
ستارۀ گردنده، سیاره، برای مثال از اختران آسمان از ثابت و از سایره / عار آید آن استاره را کاو تافت بر کیوان تو (مولوی۲ - ۷۷۸)
نوشته ای که در آن پیشنهاد یا ادعایی ارائه شده باشد، مقابل طرح، در علوم سیاسی قانونی که از طرف دولت برای تصویب تقدیم مجلس می شود
(دخترانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
حامی، پناه، منطقه تاریک پشت هر جسم، تاریکی ای که به سبب جلوگیری از تابش مستقیم نور در جایی ایجاد می شود، تصویری از کسی یا چیزیکه هنگام واقع شدن او یا آن در برابر نور ایجاد می شود،
واحد ساح: اسپانور درگاه
سیاهی بدن انسان یا هر جسم دیگر که در برابر آفتاب یا روشنائی چراغ بر روی زمین منعکس گردد
سیاحت کننده جهانگرد
سیاهی جسم انسان یا هر جسم دیگر که در برابر آفتاب یا روشنایی چراغ بر روی زمین یا بر چیز دیگر بیفتد، کنایه از توجه، عنایت
سایه افکندن: سایه انداختن کسی یا چیزی بر کسی یا بر چیز دیگر،برای مثال پدر مرده را سایه بر سر فکن / غبارش بیفشان و خارش بکن (سعدی۱ - ۸۰) ، گرچه دیوار افکند سایه دراز / بازگردد سوی او آن سایه باز (مولوی - ۴۳)
سایه انداختن: سایه انداختن کسی یا چیزی بر کسی یا بر چیز دیگر، سایه افکندن
سایه گستردن: سایه انداختن کسی یا چیزی بر کسی یا بر چیز دیگر، سایه افکندن
سایه افکندن: سایه انداختن کسی یا چیزی بر کسی یا بر چیز دیگر،
سایه انداختن: سایه انداختن کسی یا چیزی بر کسی یا بر چیز دیگر، سایه افکندن
سایه گستردن: سایه انداختن کسی یا چیزی بر کسی یا بر چیز دیگر، سایه افکندن