جدول جو
جدول جو

معنی ساکس - جستجوی لغت در جدول جو

ساکس
یکی از ایالات آلمان است در حوزۀ وسطای رود خانه الب، و آن از قرن نهم میلادی دوک نشینی بود و در قرن شانزدهم بوسیله فردریک استقلال کامل یافت و هستۀ مرکزی قلمرو خاندان شاهی ساکس گردید، در قرن هیجدهم مردم آن بمذهب لوتر گرویدند و بالهستان متحد شدند، از سال 1806 تا 1919 میلادی از دولتهای تابع آلمان بود و سرانجام بصورت جمهوری در آمد و امروز یکی از نواحی ثروتمند صنعتی آلمان شرقی است
باس، که بزبان آلمانی نیدرساکسن نامیده میشود یکی از ایالات مستقل آلمان غربی است که بسال 1946 میلادی از هانور ایالت قدیمی پروس تشکیل یافت، این ایالت 47300 هزارگز مربع وسعت و 6580700 تن سکنه دارد، پایتخت آن هانور و شهرهای مهم آن برنزویک، الدنبورگ، شومبورگ لیپ است
لغت نامه دهخدا
ساکس
موریس کنت دو، معروف به مارشال ساکس، سردار فرانسوی متولد گسلار (1696- 1750 میلادی) از فرماندهان بزرگ عصر خویش بود، وی نیای ژرژ ساند داستان پرداز نامدار فرانسوی است
موریس الکتردو، فرانسوی (1521- 1553 میلادی) از سرداران شارل کن بود که بعدها در زمرۀ مخالفان او در آمد
آن، صاحب منصب غیرنظامی در ادارات دادگستری و مشاور پارلمان پاریس متولد به سال 1521 متوفی بسال 1559 م
هانس شاعر آلمانی متولد نورمبرگ (1494- 1576 میلادی) مصنف اشعار و مطایبات و درامها و قطعات مذهبی است
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ناکس
تصویر ناکس
نااهل، نالایق، پست و فرومایه، بی سر و پا، بدسرشت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تاکس
تصویر تاکس
قیمت ثابت که از طرف دولت برای چیزی معین شود، نرخ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ساکن
تصویر ساکن
بی حرکت، بی صدا، آرمیده، آرام، باشنده و جای گرفته در خانه یا مقامی، در علوم ادبی ویژگی حرف غیرمتحرک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ناکس
تصویر ناکس
سرافکنده، نگونسار، سرنگون، خمیده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سایس
تصویر سایس
ادب کننده، تربیت کننده، رام کننده، کسی که کار های قوم و جماعتی را از روی عقل و تدبیر اداره کند، کاردان، سیاست مدار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ساکت
تصویر ساکت
خاموش، بی صدا، آرام، کسی که حرف نزند، زمانی به کار می رود که بخواهند به کسی امر به حرف نزدن یا دست کشیدن از کاری پرسر و صدا کنند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ساکب
تصویر ساکب
ریزان، فروریزنده، فروریخته (آب، اشک)
فرهنگ فارسی عمید
(بَ کِ)
پسر اردوان و فرمانده تراکیها. (ایران باستان چ 1 ج 1 ص 736)
لغت نامه دهخدا
دسیدیوس، یکی از رومیان که بسال 40 قبل از میلاد هنگام حملۀ پارتیان به سوریه والی آن سامان بود، رجوع به ایران باستان ج 3 ص 2342 و2343 شود
لغت نامه دهخدا
(سُ)
قومی است از نژاد ژرمن. و این قوم از روزگار رومیان باز در شمال آلمان و در کرانه های دریای شمال یعنی در حدود هانور و هولشتاین کنونی سکونت داشتند و تا حدود دانمارک و هلند نیز پراکنده بودند، و به دلیری و جنگاوری و آداب و خوی خشن اشتهار داشتند. سرزمین محل سکونت آنان ’ساکس’ نامیده میشد که قسمتی از خاک آلمان امروزی است و از مغرب برود رن و کشور هلند و از مشرق به رود الب و از شمال به دریای شمال محدود میشده و به این ترتیب ناحیه ای غیر از ساکس امروزی بوده و هانور و وستفالی کنونی را نیز شامل میشده است. ساکسنها در قرنهای دوم و سوم میلادی بسوی باختر روی آوردند و به اتفاق قوم آنگل و برخی از اقوام دیگر ژرمنی بمجرای رود رن رسیدند. در قرن پنجم میلادی با فرانکها و آلمانها در زمرۀ طوایف مهم ژرمن بشمار می آمدند و به اتفاق آنگلها چندین بار به انگلستان تاختند و سرانجام بسال 499 میلادی هپتارخیا (حکومتهای هفتگانه) را بنیاد نهادند و این حکومتها تا استیلای نورمانها (1066 میلادی) دوام داشت. ساکسنهاو انگلها در آن سرزمین قوم انگلیس را بوجود آوردند و طوایف سرکش کلت را بکوههای ایرلند راندند. اصطلاح آنگلوساکسن در مورد نژاد انگلیسیان یادآور آن دو قوم است. ساکسنهایی که در سرزمین آلمان مانده بودند در قرن هشتم میلادی سالیان دراز در برابر شارلمانی پادشاه فرانسه پایداریها ورزیدند و جنگها کردند. و پیروزی شارلمانی بر آنان که مرحلۀ نهائی تسخیر خاک ژرمن بدست فرانکها بود ببهای گرانی بدست آمد. زیرا جنگلهای عظیم سرزمین آنان را پوشانیده بود و چندین جا مردابها راه را سد میکرد. ناحیۀ ساکس شهری نداشت و دیه های آن نیز مرکب از کلبه هایی بود که در میان جنگلها بچشم نمی آید. مردم ساکس منقسم به چند قبیله بودند که جز مذهب وجه اشتراکی نداشتند و با وجود مجاهدات داعیان نصرانی هنوز مشرک مانده و بقول مردم آن روزگار از جملۀ مشرکان وحشی تر بودند. از بتان آنان تنه درخت عظیمی بوده است. ساکسنها که در راه استقلال و کیش خویش میجنگیدند و وضع خاکشان نیز حکم استحکامات طبیعی داشت بیش از سی سال (772- 804 میلادی) پایداری ورزیدند و شارلمانی برای منقاد ساختن آنان 18 بار سپاه کشید. دلاوری که برای حفظ استقلال ساکس میکوشید ویدو کند نام داشت. وی بارها تسلیم شد ولی پس از چندی باز شورش را از سر گرفت. سرانجام بطور قطعی دست از جنگ کشید ودر آتین یی در حضور شارلمانی غسل تعمید نمود و شارلمانی پدر روحانی او شد (785 میلادی). جنگهای شارلمانی و ساکسها توأم باکمال خشونت و بیرحمی بود و پس از چیرگی فرانکها بتدریج ساکسها مذهب مسیح را پذیرفتند و بنیان ملت آلمان نهاده شد. بعد از شارلمانی ساکسنها بااستفاده از ضعف جانشینان او استقلال یافتند و دوک نشین ساکس را بوجود آوردند. بعدها سرزمین های تابع دوک نشین ساکس بتدریج از آن جدا شدند و به امپراتوری آلمان پیوستند و کشور ساکسها روز بروز کوچک تر شد و بسوی جنوب تغییر مکان داد و با باویر و بوهم، هم مرز شد. ساکسنها خالص ترین تیره از نژاد آلمان هستند و بفصیح ترین لهجه از زبان آلمانی سخن میگویند و تا اندازه ای اخلاق و آداب و رسوم کهن خویش را نگه داشته اند و خلق و خوی خشنی دارند و مردمی شکمباره و خوشگذران هستند
لغت نامه دهخدا
تصویری از عاکس
تصویر عاکس
باز تابا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناکس
تصویر ناکس
فرومایه، خسیس، پست، خوار
فرهنگ لغت هوشیار
ماده سیاهی که با آن کفشها را واکس زنند و آنها را جلا دهند و مطابق رنگ چرم گردد
فرهنگ لغت هوشیار
فرانسوی نهاده بها نرخ انگلیسی ساو (مالیات) قیمت نرخ نرخ ثابت هر چیز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سائس
تصویر سائس
سیاست دان، سیاستمدار
فرهنگ لغت هوشیار
ادب کننده تربیت کننده، رام کننده، کسی که کارهای جمعی را با تدبیر اداره کند کاردان سیاستمدار، حاکم فرمانروا. یا سایس پنجم رواق. مریخ. (چه در فلک پنجم است)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سادس
تصویر سادس
ششم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ساکت
تصویر ساکت
خاموش، بی صدا، آرام کردن، خاموش شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ساکر
تصویر ساکر
ساکن، آرمیده بی باد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ساکع
تصویر ساکع
بیگانه مرد، آواره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ساکف
تصویر ساکف
ابردر چوب بالایین در که لنگه در میان آن می گردد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ساکن
تصویر ساکن
بی حرکت، ایستاده، متوقف
فرهنگ لغت هوشیار
نوعی میمون کوچک با دمی بزرگ و پیکری پشم آلود و ریشی پهن و آن مخصوص آمریکاست و بمعنی نوشابه الکلی ژاپنی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ساکب
تصویر ساکب
ریزنده، آب ریزان، اشک ریزان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تاکس
تصویر تاکس
((کْ))
نرخ، قیمت ثابت هر چیز
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ساکت
تصویر ساکت
((کِ))
خاموش، آرام، بی صدا
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ساکن
تصویر ساکن
((کِ))
بی حرکت، مقیم، سکونت داشتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ساکب
تصویر ساکب
((کِ))
ریزان، فروریزنده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از باکس
تصویر باکس
جعبه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فاکس
تصویر فاکس
دورنگار
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ناکس
تصویر ناکس
اوباش
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ساکن
تصویر ساکن
باشنده
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ساکت
تصویر ساکت
خاموش
فرهنگ واژه فارسی سره