جدول جو
جدول جو

معنی ساکتی - جستجوی لغت در جدول جو

ساکتی
(کِ)
از شاعران متأخر است. او راست:
عمرم در این خیال سرآمد که وه چرا
روز وصال چون شب هجران دراز نیست.
(صبح گلشن ص 193)
فرانکو. داستان پرداز ایتالیایی متولد فلورانس مؤلف کتاب ’سیصد قصه’ است
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ساتی
تصویر ساتی
(دخترانه)
در مصر باستان، نام فرشته نگهبان ارواح
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ساکی
تصویر ساکی
نوعی نوشابۀ الکلی ژاپنی که از تخمیر برنج به دست می آید، عرق برنج
فرهنگ فارسی عمید
آیینی در میان هندوها که طبق آن زنی که شوهرش می مرد باید خود را در آتشی که برای سوزاندن جسد آماده می شد، می انداخت تا با جسد او بسوزد و خاکستر شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ساکت
تصویر ساکت
خاموش، بی صدا، آرام، کسی که حرف نزند، زمانی به کار می رود که بخواهند به کسی امر به حرف نزدن یا دست کشیدن از کاری پرسر و صدا کنند
فرهنگ فارسی عمید
(عَ)
قسمی قفل پرده دار
لغت نامه دهخدا
نام یکی از بلاد قدیم هند وسطی، از کتاب سنکهت براهمهر، (از ماللهند ص 153)
لغت نامه دهخدا
(کِ)
آرامش. سکونت:
تا بود در تو ساکنی بر جای
زلف کش، گازگیر و بوسه ربای.
نظامی (هفت پیکر)
لغت نامه دهخدا
(کِ)
ملا ساکنی، از شاعران قرن نهم و معاصران امیرعلیشیر است که ذکر او را فخری امیری مترجم مجالس النفائس در ترجمه ای که از آن کتاب بنام لطائفنامه کرده چنین آورده است: ملا ساکنی از سمرقند است و طالب علمی کرده، از اوست این مطلع:
با ما به لطف نرگس مست تو باز نیست
ارباب ناز را سر اهل نیاز نیست.
(از ترجمه مجالس النفائس ص 147)
لغت نامه دهخدا
شهری است در ژاپن در جزیره هوندشو در مصب رود خانه هینوگاوا و 203700 تن سکنه دارد
لغت نامه دهخدا
(عَ)
بمیزان ساعت. به نسبت ساعت. بنابه ساعت: آب را در این ده ساعتی میفروشند. گرمابه ها از مشتریان ساعتی پول میگیرند
لغت نامه دهخدا
(عَ)
هر چیز منسوب به ساعت.
- (بمب ساعتی، بمبی است که چنان تنظیم گردد که در ساعت معینی خود بخود منفجر شود
لغت نامه دهخدا
(عَ)
محمد. از شاعران عثمانی در قرن دهم هجری و از مردم آناطولی است. وی بوعظ اشتغال داشت و بعلت طلاقت لسان سخنش مؤثر بود. ولی فعلش باقولش یکی نبود و بعیش و نوش و کثرت اکل مایل بود. اکثر سخنانش هجو و هزل است. (از قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا
تصویری از ساکت
تصویر ساکت
خاموش، بی صدا، آرام کردن، خاموش شدن
فرهنگ لغت هوشیار
نوعی میمون کوچک با دمی بزرگ و پیکری پشم آلود و ریشی پهن و آن مخصوص آمریکاست و بمعنی نوشابه الکلی ژاپنی
فرهنگ لغت هوشیار
منسوب به ساعت بنا بساعت:) اب را این جا ساعتی میفروشند . (، قسمی قفل پرده دار. یا بمب ساعتی بمبی است که چنان تنظیم شود که در ساعت معین خود به خود منفجر شود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سانتی
تصویر سانتی
یکصدم از هر واحد را گویند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ساکنی
تصویر ساکنی
آرامش سکون، سکونت استقرار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ساکنی
تصویر ساکنی
آرامش، منزل کردن، استقرار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ساکت
تصویر ساکت
((کِ))
خاموش، آرام، بی صدا
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سانتی
تصویر سانتی
سدم
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ساکت
تصویر ساکت
خاموش
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ساکت
تصویر ساکت
Quiet, Silent, Still
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از ساکت
تصویر ساکت
calme, silencieux
دیکشنری فارسی به فرانسوی
ساختگی، ساختار یافته، تصنّعی، ساختاری
دیکشنری اردو به فارسی
تصویری از ساکت
تصویر ساکت
tranquillo, silenzioso
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از ساکت
تصویر ساکت
rustig, stil
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از ساکت
تصویر ساکت
tranquilo, silencioso
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از ساکت
تصویر ساکت
ruhig, still
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از ساکت
تصویر ساکت
tranquilo, silencioso
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از ساکت
تصویر ساکت
安静的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از ساکت
تصویر ساکت
cichy
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از ساکت
تصویر ساکت
тихий , тихий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از ساکت
تصویر ساکت
тихий , молчаливый
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از ساکت
تصویر ساکت
शांत , चुप , शांत
دیکشنری فارسی به هندی