جدول جو
جدول جو

معنی سانیکث - جستجوی لغت در جدول جو

سانیکث
شهری است خرم و بانعمت و توانگر (بماوراءالنهر) . (حدود العالم)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سانیا
تصویر سانیا
(دخترانه)
در گویش مازندران سایه روشن جنگل
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از تانیث
تصویر تانیث
مؤنث بودن
فرهنگ فارسی عمید
از طوایف ترکمن ساکن ایران، دارای 250 خانوار، (جغرافیای کیهان ص 104)
لغت نامه دهخدا
اسم هندی حیه است، (تحفۀ حکیم مؤمن)
لغت نامه دهخدا
بمعنی سارنج که مرغکی است کوچک و سیاه و به آذربایجان سودان گویند، (اوبهی)، رجوع به سارنج و ساننج و سالنج و سارنگ شود
لغت نامه دهخدا
دهی است از بخش سرباز شهرستان ایرانشهر واقع در هزارگزی جنوب سرباز و کنار راه فرعی سرباز به فیروز آباد، هوای آن گرم و دارای 160 تن سکنه است، آب آنجا از رودخانه تأمین میشود محصول آن غلات، خرما، برنج، شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است و ساکنین از طایفۀ سرباز هستند، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
ده کوچکی است از بخش سرباز شهرستان ایرانشهر واقع در 3 هزارگزی جنوب سرباز و کنار راه مالرو سرباز به یارود و دارای 4 خانوار است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
از قراء جبل شهریار است در ارض دیلم، (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(یَ)
دلو کلان و ادات آن. (آنندراج) (منتهی الارب). چرخ آب. (دهار). دولاب. چرخ چاه، شتر آبکش. (آنندراج) (منتهی الارب) (دهار). ج، سوانی. دابه ای که چرخ چاه گرداند، چهارپای بارکش. (دستور اللغه)
لغت نامه دهخدا
ژنرال سر پرسی، از مشاهیر خاورشناسان انگلیسی است که تحصیلات خود را در آموزشگاه رگبی و دانشکدۀ افسری (ساندهرست) بپایان رسانیده و در هر دو آموزشگاه بدریافت جایزه های پهلوانی نایل آمده است، در سال 1892م، بسمت افسر هنگ دوم نیزه دار (از هنگ های مشهور انگلیسی) منصوب شد، مسافرت های خود را در آسیای مرکزی، ایران، بلوچستان آغاز کرد، در سال 1894 کنسولگری انگلیسی را در کرمان تأسیس نمود و دو سال بعد از آن در کمیسیون مرزی ایران و بلوچ مأموریت یافت و در همان سال مسافرتی در حوزۀ رود کارون نمود و در 1897 مأمور پذیرائی و مصاحبت والاحضرت ناصرالملک مرحوم گردید که آن موقع بعنوان نمایندۀ مخصوص به لندن عزیمت مینمود، در 1899 کنسولگری انگلیس را در سیستان تأسیس نمود، و در 1901 بعنوان فرمانده هنگ ’مونتگامری شایر تیومانری’ در جنگ بوئر شرکت کردو در همین جنگ مجروح گشته بپاس فداکاریهایی که از خود در آن جنگها نشان داده بود به اخذ مدال و نشانهای افتخار نایل آمده ... در 1902 بدریافت نشان علمی طلا از انجمن جغرافیایی پادشاهی مفتخر گردید، از 1905 تا1913 سرکنسولگر انگلیس در خراسان بود، در آغاز جنگ بین الملل اول فرماندار نظامی ’سوت هامپتون’ شد و سپس جزء لشکر لاهور در فرانسه مأموریت یافت، در 1915 به سرکنسولگری ترکستان چین معین شد، در 1916 بپاس خدماتی که انجام داده بود بدریافت نشان نایل گردید و دراحکام نظامی از وی قدردانی شد و پس از پایان جنگ به انگلستان باز گشته و منشی افتخاری انجمن آسیای مرکزی گردید، تألیفات مهم این دانشمند عبارتند از: 1- افتخار عالم شیعه، 2- ده هزار میل در ایران، 3- تاریخ افغانستان، 4- تاریخ اکتشافات عالم، برای تألیف اخیر از انجمن علمی امپراطوری بدریافت نشان طلا مفتخر شد، 5- در صحراها و واحه های آسیای مرکزی، این کتاب با کمک بالوالا سایکس نوشته شده است، 6- تاریخ ایران، رجوع به مقدمۀ تاریخ ایران تألیف سایکس شود
لغت نامه دهخدا
قسمی طور ماهی گیری، (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
شهریست از اعمال حلب میان کفرطاب و حلب، (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
طائفه ای از طوائف ترکمن ایران، (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 104)
لغت نامه دهخدا
(اَ)
آهن نرم. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (غیاث اللغات). نرم آهن. (مهذب الاسماء). مقابل ذکرپولاد.
لغت نامه دهخدا
دهی است جزء دهستان بروانان بخش ترکمان شهرستان میانه واقع در 10 هزارگزی شمال باختری ترکمان و دو هزارگزی شوسۀ میانه به تبریز، هوای آن معتدل و دارای 771تن سکنه است، آب آنجا از چشمه تأمین میشود و محصول آن غلات، عدس، بزرک و شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن مالرو است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
اسم هندی کندر است، (تحفۀ حکیم مؤمن)
لغت نامه دهخدا
(اَ کَ)
شهری به ماوراءالنهر از شهرهای اسپیجاب و بین آن دو یک منزل سنگین راهست. و بدان منسوبست ابونصر احمد بن زاهربن حاتم بن رستم الادیب الاسبانیکثی فاضل، که پس از سنۀ 360 هجری قمری درگذشته است. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(کِ)
دهی است از دهستان کلاترزان بخش زراب شهرستان سنندج. واقع در 21هزارگزی شمال خاوری زراب و 2هزارگزی جنوب رود خانه کلاترزان. کوهستانی است و سردسیر و دارای 200 تن سکنه آب آن ازرودخانه و چشمه است و محصول آن غلات و لبنیات و گردوو توتون. شغل اهالی آن زراعت و گله داری است و راه آنجا مالرو میباشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(کِ)
از تیره لیتراسه و قسمت قابل مصرف آن سه شاخۀ گلدار آن است، مواد مؤثره آن، آهن، سالیکه رین (گلوکزید) از تیره پاسیفلوراسه (گل ساعت) است. (کارآموزی داروسازی ص 211)
لغت نامه دهخدا
(نَ)
از قرای سمرقند است. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
سانگیر، نظم و ترتیب، خوی طبیعی و ذاتی،
شایسته و آراسته، هر چیز مزین و آراسته و پیراسته، (ناظم الاطباء)، رجوع به سانگیر شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از انیث
تصویر انیث
زندیس: مرد، شمشیر کند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سانی
تصویر سانی
آبکش آبیار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نانیکو
تصویر نانیکو
زشت مقابل نیکو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سانیه
تصویر سانیه
مونث سانی دول کلان، شتر آبکش، چرخ چاه دولاب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سایکی
تصویر سایکی
یونانی نام همسر کوپید از ایزدان، روان، مغز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سینیک
تصویر سینیک
فرانسوی سگ گرا
فرهنگ لغت هوشیار
مونث کردن مادگی، مادینه سازی گروهی از واژگان تازی را باافزودن} ه {به پایان از نرینگی (تذکیر) به مادینگی (تانیث) دگر می کنند و این روش در پارسی پذیرفته نیست علامت مادگی بکلمه ملحق کردن مونث گردانیدن مقابل تذکیر، مادینه خواندن مونث خواندن، مادگی مقابل تذکیر نری، ماده مونث
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سانکین
تصویر سانکین
نظم و ترتیب، شایسته و آراسته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سایکه
تصویر سایکه
یونانی نام همسر کوپید از ایزدان، روان، مغز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سانیده
تصویر سانیده
((نْ یَ دِ))
آن که چیزی را می ساید و نرم می کند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سانیز
تصویر سانیز
فرمول
فرهنگ واژه فارسی سره
سایه، سایه سار
فرهنگ گویش مازندرانی
آغاز کاری نمودن، فتح باب، زمان خوش یمن
فرهنگ گویش مازندرانی
تور ماهی گیری کوچک دستی
فرهنگ گویش مازندرانی