ساییده ساییده سوده کوبیده نرم شده، بهم مالیده، سوهان شده، زدوده شده صیقل شده، اره شده، فرسوده، لندوده مالیده، گداخته مذاب، لمس شده، تلاقی کرده فرهنگ لغت هوشیار
مانیده مانیده مانده، باقی گذاشته، برای مِثال نماندم به کین تو مانیده چیز / به رنج اندرم تا جهان است نیز (فردوسی۲ - ۱۳۹۱) فرهنگ فارسی عمید