جدول جو
جدول جو

معنی ساموئل - جستجوی لغت در جدول جو

ساموئل(ءِ)
قاضی اسرائیلی. وی در جستجوی رئیسی برای هدایت اسرائیلیان و بعقب راندن فلسطینی ها بود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سموئیل
تصویر سموئیل
(پسرانه)
مسموع از خدا، نام یکی از پیامبران بنی اسرائیل
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از اموال
تصویر اموال
مال ها، دارایی ها، جمع واژۀ مال
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مامول
تصویر مامول
آرزوشده، آرزو، خواهش
فرهنگ فارسی عمید
(سَ مَ ءَ)
مرغی است که ابوبراء کنیت دارد، سایه، مگس سرکه. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان بیلسوار بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان، واقع در 21 هزارگزی خاور دیزگران، و 2هزارگزی جنوب خاوری بلشت، کوهستانی و سردسیر، و آب آن از چشمه، و محصول آن: غلات، حبوبات، لبنیات، انگورو گردو است، 270 تن سکنه دارد که به زراعت مشغولند، راه مالرو دارد، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(ساهول)
الشیخ ساهول ابن مهادیو بن جکدیو التیوری معروف به بابا رتن هندی. مؤلف شد الازار در اثناء ترجمه و ’شیخ سعدالدین محمد بن المظفر بن روزبهان’ آورده: و صحب الشیخ ساهول بن مهادیوبن جکدیو التیوری المعروف برتن و روی عنه احادیث. سپس محمد قزوینی در حاشیه آرد: چنین است در نسخۀ ق (ولی بدون نقطۀ یاء دیو دوم) و در نسخۀ ب: الشیخ ساهوک بن مهادیوبن جکدیو التیوری المعروف برتن. و در نسخۀ م: شیخ شاهول المعروف برتن (فقط) ، بعضی نسخه بدلهای نزدیک به اسامی اینجا را ابن حجر در لسان المیزان ج 2 صص 450- 455 در شرح احوال صاحب ترجمه نیز بدست داده از قرار ذیل: ’خواجه رتن بن ساهوک بن جکندریق الهندی البترندی’ (450) ، و ’رتن بن مهادیوبن باسدیو’ (ص 454) و ’خواجه رتن بن ساهون بن جنکدریق الهندی البترندی’ (ص 455) و برای اختلافات دیگر در نام و نسب این شخص رجوع شود بسایر مآخذ آتیه. مقصود آن شخص هندی کذاب متقلب معروف به ابوالرضا رتن است که بعد از حدود ششصد هجری قمری در هند ظاهر شد و ادعا کرد که ششصد سال قبل از آن تاریخ سفری بحجاز نموده بوده و بخدمت حضرت رسول (ص) رسیده و بدست آن حضرت اسلام آورده و در عروسی حضرت فاطمۀ زهراء با حضرت امیر نیز حاضر بوده و سپس به وطن خود هندوستان معاودت کرده و در آن به اختلاف اقوال در یکی از سنوات 596، 608، 612، 632، 700، 709 وفات یافته، قبرش هنوز در موضعی موسوم بحاجی رتن، واقع در سه میلی بهاتیندا (که شهری است در شمال هند در ایالت پنجاب واقع در سی درجه و سیزده دقیقۀ عرض شمالی و هفتاد و پنج درجۀ طول شرقی در محل تقاطع چندین شعبه مهم راه آهن و نام آن در عموم نقشه های اروپایی هندوستان مثبت است) هنوز زیارتگاه عوام مسلمین و هنود است. (ذیل دایره المعارف اسلام). اخبار و حکایات و افسانه هایی راجع به این شخص و احادیثی که بزعم خود شفاهاً از حضرت رسول شنیده بوده و اکاذیب و خرافاتی که مردم ساده لوح یا متقلب در اطراف او منتشر میکرده اند در تمام قرن هفتم هجری در غالب بلاد اسلامی موضوع صحبت عموم ناس بوده است، و اغلب علماو نقادین بطلان دعاوی او و تقلبی بودن ’روایات’ او را با وضوح هر چه تمامتر بمردم ثابت نمودند، ولی معذلک بعضی ساده لوحان گول حتی مابین محدثین و حفّاظ پیدا شدند که دعاوی او را تصدیق کرده و احادیث مرویۀ او را با آب و تاب تمام به اسم ’رتنیات’ جمع کرده اند.برای مزید اطلاع از احوال و اخبار راجع به این شخص رجوع شود بمآخذ ذیل: میزان الاعتدال ذهبی ج 1 ص 336، فوات الوفیات چ بولاق ج 1 ص 206 ص 208، قاموس در رتن، لسان المیزان ابن حجر عسقلانی ج 2 صص 450- 455، اصابه فی تمییز الصحابۀ همو چ کلکته ج 1 ص 87، درر الکامنۀ همو ج 2 ص 438 و 439 (استطراداً) ، نفحات صص 501- 502 در ترجمه رضی الدین علی لالای غزنوی (که رتن را دیده بود و او شانه ای (بزعم خود) از شانه های حضرت رسول را به وی هدیه داده بود و این شانه بعدها بدست شیخ رکن الدین علاءالدولۀ سمنانی رسیده و او آن شانه را در کاغذی پیچیده و بخط خود بر آن کاغذ نوشته: ’این شانه از شانه های حضرت رسول است که از دست صحابی آن حضرت به این ضعیف رسیده است’، و تذکرۀ دولتشاه سمرقندی ص 224 که گوید: ’ابوالرضا بابا رتن هندی صحبت مبارک حضرت رسول را دریافته بوده، و بعضی گویند ازحواریان حضرت عیسی بوده، و عمر او را یکهزار و چهارصد سال میگویند’، و مجالس المؤمنین صص 295- 296 در ترجمه رضی الدین لالای مذکور، و تاج العروس در رتن، و ریاض العارفین ص 79، و ذیل دایره المعارف اسلام صص 197- 198 بقلم محمد شفیع از فضلاء هندوستان مؤسس برمقالۀ بسیار مهم هوروویتز مستشرق مشهور آلمانی است که در ج 2 ’مجلۀ انجمن تاریخی پنجاب’ ص 97 ببعد، بعنوان ’بابا رتن پیر بهایتندا’ منتشر کرده و کامل ترین و جامعترین فصلی است که تاکنون در خصوص این شخص مرموز کسی جمع کرده است. (شدالازار حاشیۀ شمارۀ 7 از ص 230 که بحاشیۀ ص 231 خاتمه یافته است). رجوع به بابا رتن و ابوالرضا شود
لغت نامه دهخدا
الماس، (آنندراج) (نشوء اللغه)، سنگ الماس، (مهذب الاسماء) (دهار)، اسم پارسی ساهور، (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
و آن از جزیره های یونان است و چندان از خشکی دور نیست طولش 28 میل و عرضش 10 میل است و مساحتش 165 میل مربع میباشد و مرکز عبادت جونو و مکان ولادت فیثاغورث بوده و برای کوزه های نفیسه اش مشهور شده است، ساکنان جزیره تخمیناً شصت هزار، محصولش زیت و شراب و پرتقال و انگور و مویز و حریر میباشد، (از قاموس کتاب مقدس)، و رجوع به سامس شود
لغت نامه دهخدا
نام شهری در قفقاز نزدیک گنجه، (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
مرکز بلوک زنگنه در دشتستان و دارای 300 خانوار است، (جغرافیای سیاسی کیهان ص 479)
لغت نامه دهخدا
غلاف شیشه مثل سوجله و سوجل، (شرح قاموس)، غلاف شیشه، ج، سواجیل، صغانی این کلمه را باین معنی از ابن عباد نقل کند و غلطمیشمارد و گوید صواب آن ساحول است، (تاج العروس)
لغت نامه دهخدا
برگی باشد برابر کف دست و بزرگتر و کوچکتر از کف دست نیز شود، (فرهنگ جهانگیری)، آن را در هندوستان با فوفل و آهک خورند، (برهان) (ازفرهنگ جهانگیری) (از انجمن آرا) (از فرهنگ رشیدی) (از آنندراج)، و لبها را بدان سرخ سازند، (برهان)، و آن را تنبول و پان نیز گویند، (فرهنگ جهانگیری)، برگ پان ... و تنبول نیز گویند، (فرهنگ رشیدی)، تانبول، (منتهی الارب) (تاج العروس) (ناظم الاطباء)، هندیان آن را تنبول گویند، برگ آن ببرگ توت مشابهت دارد و آن را از سواحل جنوبی به اطراف هند نقل کنند و استعمال آن با فوفل کنند چنان که فوفل را خرد بشکنند و در دهن گیرند پس برگ تنبول را با آهک نرم کرده بپالایند و اطراف آن را درهم شکنند و در دهان بخایند، خاصیت آن آن است که بوی دهان خوش کند و گوشت دندان محکم کند و طعام را هضم کند و آن سرد است در اول، خشک است در دوم، ابوحنیفه گوید: تنبول را طعم و بوی عظیم خوش بود ونبات آن را زراعت کنند و بشبه لبلاب بنباتی که در جوار آن باشد متعلق شود و ببالد و آنچه از او در زمین عرب است منبت او در نواحی عمان است، (ترجمه صیدنه)، رجوع به تامبول، تانبول، تنبول، تنبل، تال و تاج العروس و منتهی الارب و لسان العجم شعوری ج 1 ص 285 شود
لغت نامه دهخدا
گروه بت پرست هند جنوبی در مدرس و سیلان، قاموس الاعلام ترکی آرد: ’نام قومی است در هندوستان و در کشور کرنت سکونت دارند و دارای زبان و خط مخصوصی میباشند’
لغت نامه دهخدا
(اَمْ)
جمع واژۀ مال. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). املاک و اسباب و امتعه و کالا و دولت و ثروت و هر چیزی که کسی مالک و دارا باشد. (ناظم الاطباء). خواسته ها. مالها. (فرهنگ فارسی معین) : کدخدای اعمال و اموال و تدبیر بر این جمله است. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 394). اموال بسیار در عمارت آن صرف کرد. (ترجمه تاریخ یمینی). اموال و اسلحۀ ایشان که کابراً عن کابر بل کافراً من کافر میراث رسیده بود بغنیمت بیاوردند. (ترجمه تاریخ یمینی). او رابشکست و اموال و رحال و اثقال او برگرفت. (ترجمه تاریخ یمینی). بر ملک فارس مستولی شد و اموال و معاملات بستد. (ترجمه تاریخ یمینی). و رجوع به مال شود
لغت نامه دهخدا
(ءِ سُ)
از داستان سرایان معروف انگلستان است که در حقیقت نقاش قلب انسانی بود و آثار وی بسیار تأثرانگیز است (1689- 1761 میلادی). معروفترین آثار این نویسنده داستانهای کلاریس هارلو و سرچارلز گرندیزن است. ژان ژاک روسو درباره کتاب نخستین گفته است که تاکنون در هیچ زمانی کتابی مانند کلاریس یا شبیه آن نوشته نشده است
ساموئل. نویسندۀ انگلیسی (1689- 1761 میلادی) وی موجد رمان جدید انگلیسی و نویسندۀ کلاریس هارلو، پاملا و گراندیسون است. آثار او در دیدرو و روسو مؤثر افتاده است. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(ءِ)
آلت دندانه دار فلزی که با آن بدن حیوان سواری یا باری را میخارانند. قشو. گویند محرف لفظ قشو ترکی است. (فرهنگ نظام)
لغت نامه دهخدا
طایفه ای از طوایف قشقائی ایران است مرکب از 100 خانوار که در بیضاءرامجرد سکونت دارند، (جغرافیای سیاسی کیهان ص 84)
لغت نامه دهخدا
وزنی است معادل سه قیراط که مساوی با یک هشتم اونس انگلیسی باشد، (استینگاس) (ناظم الاطباء) (شعوری)
لغت نامه دهخدا
(کْ)
شاعر و مرد سیاسی انگلیسی متولد بوکورست (1536- 1608 میلادی) است. تراژدی کلاسیک گوربدوک از آثار اوست
لغت نامه دهخدا
شاخه ای از نژاد زردپوست که از مردم اورال و آلتایی هستند و زبان آنان از دستۀ پیوندی است. رجوع به ایران باستان ص 11 و سبک شناسی ج 1 ص 10 شود
لغت نامه دهخدا
مأخوذ از ترکی، مردم ساموق، (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان مرودشت بخش زرقان شهرستان شیراز، واقع در 50 هزارگزی شمال زرقان، کنار راه فرعی مرودشت به ابرج، دامنه، و هوای آن معتدل مالاریائی، آب آن از قنات محصول آن غلات و چغندر و حبوبات است، 450 تن سکنه دارد که به زراعت مشغولند، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(ءِ)
دوم پاله ئولوگ (در حدود 1348- 1425 میلادی) او از خانواده معروف پاله ئولوگ بیزانس است که از سال 1391 تا 1425م. امپراتور بیزانس بود و با سلطان ترک جنگید و بالاخره به پرداخت خراج به او گردن نهاد. (از لاروس)
اول کبیر. او را نیکبخت هم گفته اند. وی در سال 1469م. در ’الکوشت’ متولد شد و از سال 1495 تا 1521 (سال درگذشتش) پادشاه پرتقال بود. وی یکی از استعمارگران وتصاحب کنندگان سرزمینهای ملل دیگر بود. (از لاروس)
پیر-لوئی. سیاستمدار فرانسوی (1751-1793) و از نمایندگان عمومی کمون پاری-س بود. وی با اعدام لوئی شانزدهم مخالفت کردو به همین علت با گیوتین اعدام گردید. (از لاروس)
دوم. وی در سال 1889م. در لیسبون متولد شد و از سال 1908 تا 1910م. پادشاه پرتقال بود و بر اثر انقلاب از پادشاهی خلع گردید و در سال 1932 درگذشت. (از لاروس)
لغت نامه دهخدا
جانوری از رده ذوحیاتین دمدار که خود تیره خاصی را به وجود آورده است. این جانور دارای قدی متوسط (حد اکثر 25 سانتی متر) و پوستی تیره رنگ با لکه های زرد تند میباشد. محل زندگی سمندر در اماکن نمناک تاریک و غارها و تغذیه وی از حشرات و کرمهاست. بدنش نسبتا فربه است و بدنی استوانه یی شکل ختم میشود. حیوانی است بی آزار ولی ماده ای لزج از پوست وی ترشح میشود که سوزاننده است سالامندرا سالا ماندر. توضیح گفته اند وی در آتش نمیسوزد و آن اغراق آمیز است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حامول
تصویر حامول
گل جالیز گلک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سامور
تصویر سامور
الماست (الماس) الماس خام
فرهنگ لغت هوشیار
آرمان آرزو آرزو شده آرزو شده: مامول و مرجو از کرم بزرگان و اصحاب فضل و کمال، آرزو آرمان: و باز این قسم دو نوعند: یکی نوع آنند که به استاد و تلقف و تکلف و خواندن و نبشتن بکنه این مامول رسند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ساحول
تصویر ساحول
خمپوش کوزه پوش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ساجول
تصویر ساجول
خمپوش کوزه پوش
فرهنگ لغت هوشیار
پارسی تازی گشته تملول تنبول از گیاهان درختچه ای از تیره بیدهااز دسته فلفلها که گیاه بومی هند و مالزی و فیلیپین است و در هندوچین و ماداگاسکار و افریقای شرقی نیزمی رویدبرگ خشک شده این گیاه طعمی معطر دارد و از آن ماده ای بنام بتل استخراج کنند. این ماده مستخرج دارای اثر فایض و اشتهاآور و ضد کرم است. در اثر جویدن برگ تملول ترشحات بزاق زیاد میگردد و اشتها را تحریک میکند و ضمنا رنگ بزاق نیز قرمز میشود شاه حسینی بتل غاجی پان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اموال
تصویر اموال
جمع مال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اموال
تصویر اموال
جمع مال، خواسته ها، مال ها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اموال
تصویر اموال
داراک، دارایی، دارایی ها
فرهنگ واژه فارسی سره
دارایی، ضیاع، مایملک
فرهنگ واژه مترادف متضاد