جدول جو
جدول جو

معنی سموئیل

سموئیل(پسرانه)
مسموع از خدا، نام یکی از پیامبران بنی اسرائیل
تصویری از سموئیل
تصویر سموئیل
فرهنگ نامهای ایرانی

واژه‌های مرتبط با سموئیل

لموئیل

لموئیل
به معنی مقدس خدا، اسم پادشاهی که مادرش وی را پندو اندرز همی داد (امثال سلیمان 31:1-9) و یهود را گمان چنان است که لموئیل همان سلیمان است و دیگران اورا شخص غیرمعروف دیگری دانند. (قاموس کتاب مقدس)
لغت نامه دهخدا

سموئل

سموئل
مرغی است که ابوبراء کنیت دارد، سایه، مگس سرکه. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

سماقیل

سماقیل
از سماک پارسی سماک گیاهی است از رده دو لپه ییهای جدا گلبرگ که سر دسته سماقیان میباشد این گیاه بشکل درخت یا درختچه میباشد برگهایش متناوب و مرکب و شانه یی است. گلهایش کامل و دو جنسی و در برخی گونه ها گلهای نر و ماده از هم جدا هستند. میوه این گیاه کوچک و شفت و ترش مزه و قابض است. برگش در تداوی به عنوان تب بر مصرف میشود گرد میوه اش ترش و خوش طعم است و جهت چاشنی اغذیه به کار میرود. سماک تتری تتم. یا سماق سمی. گونه ای سماق که در امریکای شمالی فراوان میروید و برگهایش در تداوی در معالجه نقرس و روماتیسم و فلج به کار میرود. مقداری که از این گیاه در تداوی به کار میرود در حدود 12 تا 30 سانتی گرم است و از به کار بردن بیش از آن باید احتراز کرد چون بسیار سمی است. یا سماق کاذب. سماق هرز. یا سماق هرز. گونه ای سماق که در صنعت از صمغ مستخرج از تنه آن استفاده میکنند و از آن نوعی لاک به نام لاک ژاپن میسازند سماق کاذب
فرهنگ لغت هوشیار

سماقیل

سماقیل
سُماق، درختی با برگ های مرکب و گل های سفید خوشه ای که در جاهای سرد می روید و بلندیش تا پنج متر می رسد، میوۀ کوچک سرخ رنگ و ترش مزه به صورت آسیاب شده به عنوان چاشنی کباب استفاده می شود، سُماک، تُرشابه، تُرشاوه، تُمتُم، تُتُم، تَتُری، تَتریک، تُرفان
سماقیل
فرهنگ فارسی عمید

اشموئیل

اشموئیل
پیغمبری از یهود بود که طالوت را بسلطنت بنی اسرائیل برگزید. صاحب حبیب السیر آرد: در وقتی که عالی نام امام مدبر بنی اسرائیل بود. اشمویل علیه السلام متولد گشت. به اتفاق ائمۀ اخبار نسب آن پیغمبر بزرگوار به لاوی بن یعقوب علیه السلام می پیوست. اما در نام پدر عالی مقامش خلاف است. محمد بن جریر الطبری گوید: نام پدر اشمویل، دیان بن علقمه بود و حمدالله مستوفی و زمره ای دیگر از مورخین اسم او را بلقانا گفته اند و مادر اشمویل عجوزه ای بود عقیم مسماه به حنه و چنانچه در معالم التنزیل مسطور است پیوسته آن عجوزه از حضرت واهب العطایا ولدی رشید می طلبید و در اواخر عمر مسألت اوبه اجابت رسید شمویل حامله شد و چون در درج نبوت ازصدف وجود او تولد نمود، حنه گفت: ’سمع الله دعائی’ و این لفظ به لغت عبری مرادف اشمویل است لاجرم آن جناب به این اسم موسوم شد و چون مدت چهل وهشت سال از عمر اشمویل علیه السلام درگذشت، به وصول مرتبۀ بلند رسالت مشرف گشت و بنی اسرائیل در غایت سرور و بهجت به وی گرویدند و به تجدید احکام شریعت موسوی پرداختند و از اشمویل علیه السلام التماس نمودند که برای ما پادشاهی تعیین فرمای تا در رکاب او با جباران شام و کافران خون آشام جهاد و قتال کنیم و اشمویل بعد از آن یازده سال مقتدای بنی اسرائیل بود. بموجب وحی سماوی، طالوت رابه سلطنت موسوم گردانید و طالوت به مقاتلۀ جالوت که در آن زمان حاکم اهل طغیان بود رفته، جالوت به زخم سنگ داود علیه السلام بقتل رسید و طالوت مظفر و منصورمراجعت فرمود و مدت دعوت اشمویل بروایت امام محی السنه چهل سال و بقول طبری سی سال و بعقیدۀ حمدالله مستوفی دوازده سال بود. بنا به روایت اول عمر عزیزش هشتاد سال باشد و بقول ثانی هفتاد سال و بروایت ثالث پنجاه ودو سال (والله اعلم بحقایق الامور و الاحوال) (حبیب السیر چ خیام ص 112). رجوع به شمویل و ص 113- 116 و ص 191 همان جلد و قاموس کتاب مقدس ذیل سموئیل شود
لغت نامه دهخدا

ساموئید

ساموئید
شاخه ای از نژاد زردپوست که از مردم اورال و آلتایی هستند و زبان آنان از دستۀ پیوندی است. رجوع به ایران باستان ص 11 و سبک شناسی ج 1 ص 10 شود
لغت نامه دهخدا

ساموئل

ساموئل
قاضی اسرائیلی. وی در جستجوی رئیسی برای هدایت اسرائیلیان و بعقب راندن فلسطینی ها بود
لغت نامه دهخدا

سماقیل

سماقیل
سماق را گویند و آن چیزی است که در آشها و طعام کنند. (برهان). تخم و سماق. (ناظم الاطباء). سماق الدباغین. (تحفۀ حکیم مؤمن)
لغت نامه دهخدا