جدول جو
جدول جو

معنی سالمنسر - جستجوی لغت در جدول جو

سالمنسر
(مَ سَ)
نام چندتن از پادشاهان آشوری است که تاریخ سلطنت آنان بشرح زیر است: سالمنسر اول که از 1280 تا 1256 قبل از میلاد سلطنت کرده و قلمرو خود را تا اورفرات وسعت داده است. سالمنسر دوم، پادشاه آشوری که از 1028 تا 1017 قبل از میلادحکومت کرده. سالمنسر سوم، پادشاه آشوری که جنگیده واز 858 تا 824 قبل از میلاد سلطنت کرده است. سالمنسر چهارم، پادشاه آشوری که از 782 تا 772م. سلطنت کرده و برضدداماس و اوراتو جنگیده است. سالمنسر پنجم، پادشاه آشوری که از 727 تا 722 قبل از میلاد سلطنت کرده و از اس اسرائیل دفاع کرده است
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سالمند
تصویر سالمند
سال دار، سال دیده، کلان سال، سال خورده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سامندر
تصویر سامندر
سمندر، جانوری با دم بلند و دست و پای کوتاه شبیه مارمولک که در آب و خشکی زندگی می کند و در مکان های تاریک و مرطوب به سر می برد،
جانوری افسانه ای که درون آتش زندگی می کند، اسمندر، سمندور
فرهنگ فارسی عمید
(مَ)
کلانسال. مسن. بزاد برآمده. بزرگ سال
لغت نامه دهخدا
(سِ)
حاکم نشین ایالت شر بخش بورژ در نزدیکی لوار. دارای 2650 تن سکنه است و 2050 گز از سطح دریا ارتفاع دارد. مرکز امور تجارت و شرابسازی است
لغت نامه دهخدا
تصویری از سالمند
تصویر سالمند
کهنسال، مسن، بزرگسال
فرهنگ لغت هوشیار
از سالامندرا یونانی آذرشین از جانوران جانوری از رده ذوحیاتین دمدار که خود تیره خاصی را به وجود آورده است. این جانور دارای قدی متوسط (حد اکثر 25 سانتی متر) و پوستی تیره رنگ با لکه های زرد تند میباشد. محل زندگی سمندر در اماکن نمناک تاریک و غارها و تغذیه وی از حشرات و کرمهاست. بدنش نسبتا فربه است و بدنی استوانه یی شکل ختم میشود. حیوانی است بی آزار ولی ماده ای لزج از پوست وی ترشح میشود که سوزاننده است سالامندرا سالا ماندر. توضیح گفته اند وی در آتش نمیسوزد و آن اغراق آمیز است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سالمند
تصویر سالمند
((مَ))
پیر، سالخورده
فرهنگ فارسی معین
صفت پیر، جاافتاده، زال، سالخورده، سالدیده، کلان سال، کهنسال، مسن، معمر
متضاد: جوان
فرهنگ واژه مترادف متضاد