- سالدات
- سرباز
معنی سالدات - جستجوی لغت در جدول جو
- سالدات
- سرباز، به ویژه سرباز روسی
- سالدات
- سرباز
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
جمع ساجده، نگونیگران مونث ساجد سجده کننده جمع ساجدات
معمر سالدیده پیر
اولاد پیغمبر اسلام (ص)
سائدها، اولاد پیغمبر اسلام، جمع واژۀ ساده، جمع الجمع واژۀ سائد
جمع ساده، بزرگان، اولاد پیامبر
باج، پاژ
به زاد به خود به خود بذات ذاتا بخودی خود بگوهر مقابل باعرض بالغیر: (حرکت بالذات)، داتی اصلی: (و یتحمل که بعضی فقرات طفیلی آنچه مقصود بالذات بود در این کتاب عالم آرا در رشته تحریر در آمده باشد که محل اعتراض معترضان بوالفضل تواند بود)
پرنده و هر چیز که صاحب بال باشد، دارای بال
پسماندها، دورریزه ها
ماتیکان ها
مرزها
جمع (غلط) رساله رساله ها) هدایت بعضی رسالجات پارسی رزین طایفه دیده (نهج الادب ص 79)
جمع رساله، پیام ها نامه ها جمع رسالت (رساله) پیامها جمع رساله
جمع ساقطه، شخشیدگان مونث ساقط جمع ساقطات سواقط
جمع سافره، راهیان مونث سافر، صاحبان سفر: قوم سافره
جمع سابقه، فرشتگان، جان های پاک، خردها (در فرزان) جمع سابقه، فرشتگانی که پیشی بردند بر دیوان و شیاطین در ساعت وحی، ارواح مومنان که به سهولت از بدن خارج میشوند، عقول
جمع سابح، جمع سابحه، کشتی ها ستارگان فرشتگان
مونث ساحر زن جادوگر جمع ساحرات سواحر
جمع ساتره، پوشانندگان مونث ساتر پوشاننده پنهان کننده جمع ساترات
سال ماه سالمه
سالخداه. دارای شرف خداوند شرف، نیکبخت سعادتمند، صاحب السنه
مونث سایق سوق دهنده راننده محرک جمع سایقات
جمع سایره، سیارات ستارگان گردنده
جمع سانحه، رخدادها جمع سانحه اتفاقات سرگذشتها
جمع سامکه، بلندها مونث سامک جمع سامکات
جمع سائره، گردندگان ستارگان گردنده جمع سایره، سیارات ستارگان گردنده
فندین پیسه دار پرش
جمع تقلد
جمع توالد
جمع تولد
در همرنگیان