- سالار (پسرانه)
- رهبر، بزرگ، مهتر، سردار سپاه، فرمانده سپاه، حاکم، شاه
معنی سالار - جستجوی لغت در جدول جو
- سالار
- ارباب، رئیس
- سالار
- رئیس، سردار، سالخورده و ریش سفید، بزرگ و مهتر قوم
- سالار
- دارای ویژگی های ممتاز، برجسته، بزرگ و مهتر قوم، بزرگ و پیشرو قافله یا لشکر، سردار،
در کشاورزی دهقان آگاه و کاردیده که به امر آبیاری، وجین کردن و کود دادن زمین رسیدگی کند
سالار بار: رئیس دربار، رئیس تشریفات
سالار بیت الحرام: کنایه از خاتم انبیا
سالار جنگ: فرمانده جنگ، فرمانده سپاهیان در جنگ
سالار خوان: خوان سالار، سفره چی، سرپرست سفره خانه، رئیس آشپزخانه
- سالار
- سالخورده، کهن
- سالار
- سردار، سپهسالار
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
حکومت
مهتری، ریاست، پادشاهی، پیری، سالخوردگی
تیر ستبر که در پوشش خانه ها بکار برند چوب بزرگ و ضخیم که دو سر آنرا بر بالای دو دیوار ساختمان گذارند و سر تیره های سقف را روی آن قرار دهند حمال سرانداز شاه تیر بالا گر، ستون
سالن، هال
سبزیانه
درخت و ستون بزرگ ستون استون پاغر شمع دیرک تیرک پادیر بالار. تیر کلفت که در پوشش خانه بکار میبرند
معمر سالدیده پیر
فرانسوی سبزیانه غذایی است مرکب از انواع سبزیها پخته یا خام که با نمک سرکه روغن آغشته کنند، طعامی مخلوط از انواع میوه گوشت سبزی و غیره و آن انواع بسیار دارد و معمولا از کاهو سرکه روغن زیتون یا گوجه پیاز کاهو سرکه و روغن زیتون تهیه کنند (بجای سرکه آب لیمو نیز به کار برند)، پیش غذائی مرکب از کاهو و سرکه و روغن زیتون و جز آن که بر سر سفره گذارند
خانه ای باشد که بر بالای چهار ستون یا بیشتر از چوب سازند، اطاق بزرگ طویلی که باطاقهای دیگر راه داشته باشد، تختی یا خانه ای باشد که بر بالای چهار ستون یا بیشتر از چوب و تخته سازند، اطاق بزرگ، سالن
نوعی خوراک سرد که از خیار، گوجه فرنگی، پیاز، برگ کاهو یا سبزی های دیگر با سرکه یا آب لیمو و روغن زیتون درست کنند
نوعی ترشی که با گشنیز ساییده و سرکه درست می کنند
نادرست نویسی تالار تالار اطاق بزرگ مستطیلی که غالباً در منازل برای پذیرائی اختصاص داده میشود، سالن، تالار
تیر بزرگی که در سقف خانه به کار می رود
اتاق بزرگ، سالن
مخلوطی از سبزی های پخته یا خام یا محصولات گوشتی که با سس مخصوص خورده می شود
آبکند عمیق که اسب و سوار از آن گذر نتواند کرد، تخته سنگ پهن و نازک، کالب
اتاق بزرگ، سالن
تخته سنگ پهن و نازک
شاه تیر سقف، تیر چوبی بزرگ و دراز و ستبری که در سقف به کار رفته، شاه تیر، پالار، پالاری، بالاگر، حمّال، سرانداز، افرسب، فرسپ، داربام، برای مثال به چشمت اندر بالار ننگری تو به روز / به شب به چشم کسان اندرون ببینی کاه (رودکی - ۵۱۰)
شاه تیر سقف، تیر چوبی بزرگ و دراز و ستبری که در سقف به کار رفته، شاه تیر، بالار، پالاری، بالاگر، حمّال، سرانداز، افرسب، فرسپ، داربام
فرماندهی سرداری، سروری ریاست، حکومت، پادشاهی. سردار، سالار
امیر و فرمانده لشکر
خواهنده سالاری آنکه در پی منصب فرماندهی باشد
رئیس تشریفات
رئیس دربار، رئیس تشریفات
فرمانده جنگ، فرمانده سپاهیان در جنگ
خوان سالار، سفره چی، سرپرست سفره خانه، رئیس آشپزخانه
کنایه از خاتم انبیا
آنارشیسم