جدول جو
جدول جو

معنی ساعه - جستجوی لغت در جدول جو

ساعه
تسو یک بیست و چهارم شبانروز، پارسی تازی گشته سایه در گذشته گذشت زمان را با سایه تیغه ای که در زمین فرو می کردند اندازه می گرفتند، درنگ جام (محمد مقدم در جستار مهر و ناهد) گاهنما، زمان با سر (س ور خاموش) پاس هاسر هاسره (سددر)
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اساعه
تصویر اساعه
تباهاندن، رها گذاشتن ستوررا، پاسی گذراندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رساعه
تصویر رساعه
منگوله شمشیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سایه
تصویر سایه
(دخترانه)
حامی، پناه، منطقه تاریک پشت هر جسم، تاریکی ای که به سبب جلوگیری از تابش مستقیم نور در جایی ایجاد می شود، تصویری از کسی یا چیزیکه هنگام واقع شدن او یا آن در برابر نور ایجاد می شود،
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ساوه
تصویر ساوه
(پسرانه)
نام چندتن از شخصیتهای شاهنامه، از جمله نام دلاور تورانی در زمان کیکاووس پادشاه کیانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سامه
تصویر سامه
(دخترانه)
سوگند، پیمان
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ساعده
تصویر ساعده
(دخترانه)
مؤنث ساعد، کمک کننده، مددکار
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ساعد
تصویر ساعد
(پسرانه)
بخشی از دست بین مچ و آرنج، کمک کننده، مددکار
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ساطعه
تصویر ساطعه
(دخترانه)
مؤنث ساطع
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ساره
تصویر ساره
(دخترانه)
سارا
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ساعد
تصویر ساعد
ارش، پیشدست
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ساعت
تصویر ساعت
تسو، تسوک، گاهسنج
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از سامه
تصویر سامه
شرط
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از سازه
تصویر سازه
فاکتور، بنا
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ساده
تصویر ساده
ابتدایی
فرهنگ واژه فارسی سره
عضو استوانه شکل گیاه و درخت که بخلاف ریشه در هوا بسمت بالا نمو میکند و حامل شاخه ها و برگها و گلها میباشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سافه
تصویر سافه
نادان، تشنه سخت تشنه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ساده
تصویر ساده
بی نقش و نگار، قماش خالی از نقوش
فرهنگ لغت هوشیار
مونث سابع جمع سابعات، شش یک عشر سادسه 60، 1 سادسه و هر سابعه به 60 ثامنه تقسیم میشود جمع سوابع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ساعی
تصویر ساعی
کوشنده، کوشا، جدی، کاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ساعل
تصویر ساعل
سرفه کننده، حلق، دهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ساعر
تصویر ساعر
بد انگیر بد خواه
فرهنگ لغت هوشیار
مونث ساعد و: شیربیشه، بازو در دانش انگارش که شماره ها یا نشانه ها میان دو بازو گذاشته می شود، چرخه دار: چوب نگاهدارنده چرخ و چرخه (قرقره) شیر بیشه، بازوی چرخ چاه، مجرای آب به سوی نهر یا دریا جمع سواعد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ساعد
تصویر ساعد
بازوی مردم، مابین کف دست و آرنج
فرهنگ لغت هوشیار
پاره ای از روز و شب، مدتی نامعلوم، دستگاهی که بوسیله آن وقت را می شناسند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ساطعه
تصویر ساطعه
منتشر، پراکنده، درخشنده، روشن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ساحه
تصویر ساحه
واحد ساح: اسپانور درگاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ساجه
تصویر ساجه
از ریشه پارسی یک ساگ یک درخت ساگ، پلمه کهبد (لوح صراف)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ساجعه
تصویر ساجعه
کبوتر
فرهنگ لغت هوشیار
دشگویان گروهی که در زمان علی علیه السلام نیز ابوبکر و عمر را دشنام می دادند (فضل بن شادان نیشابوری)
فرهنگ لغت هوشیار
با اعداد ترکیب شود و معنی دارنده تعداد سال دهد: دو ساله ده ساله یا همه ساله. هرسال پیوسته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سبعه
تصویر سبعه
هفت، جانور درنده هفت
فرهنگ لغت هوشیار
سیاهی بدن انسان یا هر جسم دیگر که در برابر آفتاب یا روشنائی چراغ بر روی زمین منعکس گردد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ساوه
تصویر ساوه
زر خالص، ریزه زر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سامه
تصویر سامه
عهد و پیمان و سوگند
فرهنگ لغت هوشیار