جدول جو
جدول جو

معنی ساطریون - جستجوی لغت در جدول جو

ساطریون(طَ)
به لغت یونانی چیزی است که آن را به عربی خصی الثعلب و خصیهالثعلب گویند، قوت باه دهد. (برهان) (آنندراج). خصی الثعلب. (الفاظ الادویه). مأخوذ از یونانی، خصیهالثعلب. (اشتینگاس) (ناظم الاطباء) (فهرست مخزن الادویه). ذوثلاثه ورقات. رجوع به ساطوریون و سوفطیون شود
لغت نامه دهخدا
ساطریون
لاتینی تازی گشته جرموج (ثعلب) سگ انگور (ثعلب) خصی الثعلب خصیصه الثعلب
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ساریان
تصویر ساریان
(دخترانه)
نام روستایی در نزدیکی مشهد
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سالیون
تصویر سالیون
کرفس، تخم کرفس
فرهنگ فارسی عمید
بیماری ویروسی در دو غدۀ بناگوشی که زیر مجرای شنوایی قرار دارد تولید می شود و موجب آماس و التهاب آن ها می گردد، بناگوشک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مازریون
تصویر مازریون
درختچه ای خودرو و زینتی، با پوست قهوه ایی رنگ، میوۀ گرد و قرمز و دانه های گلابی شکل، کانیرو، خامالا، خامالاون، خامالیون، خاماون، خامالیوس
فرهنگ فارسی عمید
(شِری یو)
خاندان و احفاد ناشر بن تیم بن سملقه را ناشریون گویند و این خاندان در زبید یمن به فضل وفقه معروفند. از مشاهیر این خاندانند: 1- قاضی موفق الدین علی بن محمد بن ابی بکر الناشری، شاعر الاشراف، که به سال 739 هجری قمری در تعز وفات کرد. 2- نوادۀ او الشهاب احمد بن ابی بکر بن علی که ریاست العلم در زبید بدو منتهی شد. 3- و همچنین برادر او علی بن ابی بکر که حکمران زبید بود. 4- و پدر این دو قاضی ابوبکر که فقه را از پدر خود آموخت و به سال 772 در تعز درگذشت. 5- و ازین خاندانست قاضی ابوالفتوح عبدالله بن محمد بن عبدالله بن عمر الناشری که به سال 814 قاضی مهجم بود و در همانجا وفات یافت و او را چهار برادر بود که همه در مهجم و کدراء به کار خطابه و تدریس مشغول بودند. 6- و هم ازین خاندان است فقیه پرهیزگار ابراهیم الناشری که در کدراء به سال 817 درگذشت. 7- و علی بن محمد بن اسماعیل الناشری، شاعر و فقیه، متوفی به سال 812 در حرض. 8- و امام محمد بن عبدالله بن عمر الناشری. 9- وعثمان بن عمر بن ابی بکر الناشری، مکنی به ابوبکر که کتابی به نام ’البستان الزاهر فی طبقات علماء بنی ناشر’ تألیف کرده است. (از الاعلام زرکلی چ 2 ج 8 ص 307)
لغت نامه دهخدا
(زَ)
دارویی است برای استسقای زقی، مجرب است. (حاشیۀ فرهنگ اسدی نخجوانی، یادداشت به خط مرحوم دهخدا). دوایی است مجرب از برای دفع استسقا و آن دو نوع می باشد: سفید و سیاه. سفید آن را اشخیص و سیاه آن را هفت برگ خوانند و آن از برگ زیتون کوچکتر است و از برگ مورد بزرگتر و به زردی مایل. و بعضی گویند مازریون مورد زرد است و آن نوعی از مورد باشد و به عربی زیتون الارض خوانندش گرم و خشک است درچهارم و یک قسم از آن زهر قاتل است و آن را به عربی حب الضراط گویند و بعضی گفته اند چوب درخت بلوط است چه رمادالمازریون خاکستر چوب بلوط است. (برهان). گیاهی است که به جهت قبض و استسقا نافع است. (آنندراج). نام گیاهی دوایی. (ناظم الاطباء). معرب آن معزرون. (حاشیۀ برهان چ معین). از جمله نباتهاست که آنرا شیر باشد و هر نباتی که آن راشیر است به تازی یتوع گویند و مازریون دو نوع است یکی بزرگ برگ تر است و یکی خردبرگ تر. آنچه بزرگ برگ تر است رقیق تر است و آنچه خرد برگ تر است غلیظتر است و نوعی است که به سیاهی زند و آن زهر قاتل است و بهترین آن است که برگ او همچون برگ زیتون است و لطیف تر است وآنکه برگ او خرد است و جعد است بدبو بود. و درخت بزرگ برگ دیگر و درخت خردبرگ دیگر و چنان نیست که گروهی گمان برده اند که هر دو از یک درخت است. (ذخیرۀ خوارزمشاهی یادداشت به خط مرحوم دهخدا). دو درم سنگ آن زهر است. (ذخیرۀ خوارزمشاهی، یادداشت ایضاً). هفت بلک. (بحر الجواهر، یادداشت ایضاً). گیاهی از یتوعات و آن بر دو گونه است مازریون صغیر و مازریون کبیر و در طب به کار است. نوعی از آن خانق النمر است که سم باشد. اداد الوادی. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). گیاهی است از ردۀ دولپه ای های پیوسته گلبرگ که سر دستۀ تیره مازریون می باشد. این گیاه به صورت درختچه ای است که به عنوان زینت هم در باغچه ها کشت می شود. ارتفاع آن بین 0/5 تا یک متر است و برگ هایش پس از ظهور گلها می رویند. برگهای مازریون تقریباً بدون دمبرگ و بیضوی و نوک تیز است. گلهایش قرمز و گاهی صورتی مایل به سفید و بسیار زیبا و دارای بویی قوی است. میوه اش آبدار و بیضوی و ابتدا سبزرنگ است ولی پس از رسیدن قرمز رنگ می شود. پوست این گیاه ایجاد سوزش و تحریک برروی انساج بدن می کند و به عنوان تاول آور پوست مصرف می گردد. در اکثر نقاط شمالی ایران این گیاه می روید. هفت برگ. مشت رو. خالاما. خامالیوس. کانی رو. ماذریون. خامالا. خامالاآ. خامالاون. زیتون الارض. خامالیون. تابمک. خضرا. خمالیه. خامالایه. دانه های این گیاه به نام حب الضراط معروفند. (فرهنگ فارسی معین). این درختک خرددر جنگلهای طوالش (دینوچال) و کلار دشت دیده شده است. (گااوبا، یادداشت به خط مرحوم دهخدا) :
به طعم شکر بودم به طبع مازریون
چنان شدم که ندانم ترانگبین از ماز.
مخلدی (حاشیۀ فرهنگ اسدی نخجوانی، یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
ور به درویشی زکاتت داد باید یک درم
طبع را از ناخوشی چون ماز و مازریون کنی.
ناصرخسرو (از فرهنگ رشیدی ذیل ماز).
- مازریون العریض، نوعی از مازریون با برگهای پهن. و رجوع به ذافنوبداس و ذافنی ویداس و ذافنبداس شود.
- مازریون کوهی، یکی از گونه های مازریون است که آن را بقله و ذافنوبداس نیز گویند. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(ذَ)
دارویی است. برای استسقا و قی مجرب است. (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 403). نام گیاهی داروئی. (ناظم الاطباء). درختی است شیردار بقدر درخت سماق و سه قسم. (حاشیۀ الابنیه چ بهمنیار ص 324) : ماذریون را انواع است. و بهترین آن بود که برگش بزرگ و تنک بود و اما آنکه برگش خرد و ستبر بود یا تنک و دراز یا جعد بود بد باشد و قوتش چون قوت شبرم است بل قویتر از او. (از الابنیه چ مرحوم بهمنیار ص 324). و صمغ ماذریون فربیون است. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) :
ور بدرویشی زکاتت داد باید یک درم
طبع را از ناخوشی چون مار و ماذریون کنی.
ناصرخسرو (دیوان ص 405).
بطعم شکر بودم بطبع ماذریون
چنان شدم که ندانم ترانگبین از ماز.
مجلدی.
رجوع به الابنیه چ بهمنیار ص 324 و فربیون و مازریون شود
لغت نامه دهخدا
قسطوریون. جندبادستر است. (اختیارات بدیعی). رجوع به مفردات ابن بیطار، و قسطوریون در همین لغت نامه شود
لغت نامه دهخدا
(یُ)
خصی الثعلب. ذوثلاثه ورقات. رجوع به ساطریون شود
لغت نامه دهخدا
نام یونانی شیخ است، (فهرست مخزن الادویه)، رجوع به شیخ شود
لغت نامه دهخدا
یا اسطرنیون. نام یکی از ماهها و شهور است. ادریسی، آنجا که از اقیانوس سخن میراند گوید: و ایام سفرهم، فیه ایام قلائل و هی مدهشهر اسطریرن و شهر اوسو. گرگریو (48، 1) آنرا اسطزیون ضبط کرده. دزی گوید: امری بمن نوشته که بعقیدۀ وی این کلمه مصحف سپتامبر است و شاید از استبرین یونانی مأخوذ باشد، ولی دراین صورت بعید است که ادریسی سپتامبر را بجای ژویه ضبط کند، چه ’اوسو’ همان اوت است. (دزی ج 1 ص 22)
لغت نامه دهخدا
خسک است. (فهرست مخزن الادویه) (تحفۀ حکیم مؤمن)
لغت نامه دهخدا
(طِ نی یو)
نام سلسلۀ حکامی که در سوریه بدین عنوان حکومت کرده اند. در سال 520 هجری قمری بهرام داعی، بانیاس را اشغال کرد و در سال 522 هجری قمری وفات یافت، خلیفۀ او اسماعیل، شهر را در 15 رمضان سال 523 هجری قمری به سربازان صلیبی تسلیم کرد. راشدالدین ابوالحسن سنان بن سلیمان بن محمد در 557 هجری قمری و 560 هجری قمری حکومت را به دست آورد و پس از او کمال الدین حسن بن مسعود و مجدالدین و سراج الدین مظفر بن حسین و تاج الدین ابوالفتوح بن محمد و رضاءالدین ابوالمعالی و نجم الدین اسماعیل و شمس الدین بن اسماعیل و صارم الدین مبارک بن الرضا تا سال 668 هجری قمری بتدریج حکومت راندند و سرانجام در سال 671 هجری قمری در زمان بیبرس تسلیم شدند. (از معجم الانساب زامباور ص 161 و 162)
لغت نامه دهخدا
(طِ)
نام رومی یکی از پادشاهان محلی عرب که در قرن سوم میلادی در حضر (واقع در میان دجله و فرات) حکومت میکرد. و اعراب او را ضیزن نامند. شاپور اول ساسانی (241- 271 میلادی) وی را محاصره کرد و پس از چهارسال نظیره (نضیره) دختر ساطرون عاشق شاپور شد و بحیلت شهر را تسلیم کرد. این داستان نغز در ترجمه طبری چ مشکور ص 92 تا 94 و معجم البلدان ج 3 ص 290 ذیل کلمه حضر و حبیب السیر چ خیام ج 1 ص 225 و 226 آمده است. و نیز رجوع به ضیزن شود
لغت نامه دهخدا
اسم یونانی جدوار و بمعنی مخلص الارواح است، (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
عصارۀ قثاءالحمار است. (فهرست مخزن الادویه) (تحفۀ حکیم مؤمن)
لغت نامه دهخدا
(سَ)
مأخوذ از یونانی. یک نوع گیاهی که به فارسی برابران گویند. (ناظم الاطباء). گونه ای قارچ است که بر روی تنه درختان جنگلی روید. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به تحفۀ حکیم مؤمن و اختیارات بدیعی و الفاظالادویه شود
لغت نامه دهخدا
(طِ)
یونانی خصیه الثعلب است. (مخزن الادویه). خصی الثعلب. (منتهی الارب). گیاه ثعلب. گیاهی است از تیره ثعلب که بعضی از انواع آن دارای برگهایی شبیه برگهای زیتون است. رجوع به ساطریون و برهان قاطع، ذیل ساطریون شود
لغت نامه دهخدا
اسم یونانی خصیهالثعلب است، (فهرست مخزن الادویه)، رجوع به ساطریون و ساطورین و مخصوصاً ساطریون شود
لغت نامه دهخدا
جمع ساحر، جادوگران افسونگران جمع ساحر در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند) جادوگران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ساطوریون
تصویر ساطوریون
خصی الثعلب خصیصه الثعلب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اوریون
تصویر اوریون
فرانسوی گوش گولی از بیماری ها (گویش گیلکی) خشج هم آوای رنج
فرهنگ لغت هوشیار
جمع سایر اشخاص دیگر دیگران: خانمها با کالسکه روان گشتند و سایرین هم داخل خانه شدند
فرهنگ لغت هوشیار
در تازی نیامده دیگران جمع سایر اشخاص دیگر دیگران: خانمها با کالسکه روان گشتند و سایرین هم داخل خانه شدند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سالیون
تصویر سالیون
یونانی رواس (کرفس الما) از گیاهان کرفس آبی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ماطرنیون
تصویر ماطرنیون
گیاه بارزد
فرهنگ لغت هوشیار
یونانی برابران از گیاهان دارویی گونه ای قارچ است که بر روی تنه درختان جنگلی میروید بربران برابران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ماذریون
تصویر ماذریون
بنگرید به مازریون
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ساطورین
تصویر ساطورین
لاتینی تازی گشته جرموج (ثعلب) سگ انگور از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
قنطوریون بنگرید به قنطوریون گل گندم. یا قنطوریون صغیر. گیاهی است از تیره جنتیانا (یکی از تیره های شبیه به زیتونیان) که دو ساله و دارای ساقه چهار گوش و بارتفاع 20 تا 60 سانتیمتر است. در قسمت انتهایی ساقه منشعب به تقسیمات دوتایی است. این گیاه به حالت خودرو در تمام نقاط اروپا و نواحی بحرالرومی و آمریکا می روید و در برخی نقاط نیز کشت می شود و رنگ برگهایش سبز مایل بزرد است. گلهای آن گلی رنگ زیبا و در انتهای ساقه قرار دارند و در ماههای تیر و امرداد ظاهر می شوند. میوه اش کپسول و دراز و معمولا از جام و کاسه گل پوشیده شده است. کلیه قسمتهای هوایی این گیاه در طبابت مورد استعمال دارد و از انساج آن یک گلوکزید تلخ به نام اریتوروزید یا اریتورین می گیرند. سرشاخه های گلدار این گیاه به صورت دم کرده 10 در هزار اشتها آور و مقوی و ملین و نیز به عنوان تب بر در طب عوام مصرف می شود قنطریون صغیر قناطاریون صغیر طرطر مره الحنش مراره الحنش فصه الحیه کوچوک قناطاریون قنطوریون عطری. توضیح قنطوریون صغیر از تیره قنطوریون معمولی نیست چون قنطریون معمولی از تیره مرکبان است. یا قنطوریون عطری. قنطوریون صغیر. یا قنطوریون غلیظ. قنطوریون کبیر. یا قنطوریون کبیر. گیاهی است از تیره مرکبان که پایا است و ارتفاعش بین یک تا 5، 1 متر است. اعضای این گیاه در طب عوام به عنوان اشتها آور و مقوی مصرف می شود. ریشه اش تلخ مزه ولی معطر است. این گیاه در حقیقت یکی از قنطوریون معمولی (گل گندم) است قنطریون کبیر عرطب لوفای کبیر طوماغا قنطوریون غلیظ
فرهنگ لغت هوشیار
بنگرید به مازریون معذریون: ماذریون: لاتینی فارسی گشته هفت برگ تابمک از گیاهان گیاهی است از رده دو لپه ییهای پیوسته گلبرگ که سردسته تیره خاصی بنام تیره مازریون میباشد. این گیاه بصورت درختچه ایست که بعنوان زینت هم در باغچه ها کشت میشود. ارتفاع آن بین 5، 0 تا یک متر است و برگهایش پس از ظهرو کلها میرویند. برگهای مازریون تقریبا بدون دمبرگ و بیضوی و نوک تیز است. گلهایش قرمز و گاهی صورتی مایل به سفیدو بسیار زیبا و دارای بویی قویی است. میوه اشظبدار و بیضوی و ابتدا سبز رنگ است ولی پس از رسیدن قرمز رنگ میشود. پوست این گیاه ایجاد سوزش و تحریک بر روی انساج بدن میکند و بعنوان تاول آور پوست مصرف میگردد. در اکثر نقاط شمالی ایران این گیاه میروید هفت برگ مشت رو خالاما خامالیوس کانی رو زیتون الارض ماذریون خامالا خامالاآ خامالاون خامالیون تابمک خضرا خمالیه خامالایه معین زیتون الارض. توضیح دانه های این گیاه بنام حب الضراط معروفند. یا مازریون کوهی. یکیاز گونه های مازریون است که آنرا بقله و ذاقنوبداس نیز گویند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مازریون
تصویر مازریون
((زَ))
ماذریون، درختچه ای است شیره دار شبیه به درخت سماق، یک نوع از آن برگ های سفید و بزرگ دارد که مسهل است
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سایرین
تصویر سایرین
دیگران
فرهنگ واژه فارسی سره