حامی، پناه، منطقه تاریک پشت هر جسم، تاریکی ای که به سبب جلوگیری از تابش مستقیم نور در جایی ایجاد می شود، تصویری از کسی یا چیزیکه هنگام واقع شدن او یا آن در برابر نور ایجاد می شود،
حامی، پناه، منطقه تاریک پشت هر جسم، تاریکی ای که به سبب جلوگیری از تابش مستقیم نور در جایی ایجاد می شود، تصویری از کسی یا چیزیکه هنگام واقع شدن او یا آن در برابر نور ایجاد می شود،
سماروغ سفید. (منتهی الارب). شحمهالارض. (اقرب الموارد). قارچ، خراطین، که کرمی است. (از منتهی الارب) ، ماری است که در زیر خاک پنهان شود. (از اقرب الموارد) ، جانوری است سپید. (منتهی الارب)
سماروغ سفید. (منتهی الارب). شحمهالارض. (اقرب الموارد). قارچ، خراطین، که کرمی است. (از منتهی الارب) ، ماری است که در زیر خاک پنهان شود. (از اقرب الموارد) ، جانوری است سپید. (منتهی الارب)
نام مکۀ معظمه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). از نام های مکه در جاهلیت است زیرا هرآن کس در آنجا پرهیزگار نبود شتران را بس بس میکرد و بس بس کلمه ای است که در راندن ناقه گویند هنگامیکه بخواهند آن را برانند: بساسه تبس کل ّ منکر بالبلد المحفوظ ثم المعشر. (از معجم البلدان). و رجوع به قاموس الاعلام ترکی شود
نام مکۀ معظمه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). از نام های مکه در جاهلیت است زیرا هرآن کس در آنجا پرهیزگار نبود شتران را بس بس میکرد و بس بس کلمه ای است که در راندن ناقه گویند هنگامیکه بخواهند آن را برانند: بساسه تبس کل ّ منکر بالبلد المحفوظ ثم المَعشر. (از معجم البلدان). و رجوع به قاموس الاعلام ترکی شود
تسو یک بیست و چهارم شبانروز، پارسی تازی گشته سایه در گذشته گذشت زمان را با سایه تیغه ای که در زمین فرو می کردند اندازه می گرفتند، درنگ جام (محمد مقدم در جستار مهر و ناهد) گاهنما، زمان با سر (س ور خاموش) پاس هاسر هاسره (سددر)
تسو یک بیست و چهارم شبانروز، پارسی تازی گشته سایه در گذشته گذشت زمان را با سایه تیغه ای که در زمین فرو می کردند اندازه می گرفتند، درنگ جام (محمد مقدم در جستار مهر و ناهد) گاهنما، زمان با سر (س ور خاموش) پاس هاسر هاسره (سددر)