- سازی
- در جزو اخیر بعض کلمات مرکب آید بمعنی سازندگی بنا کردن عمل آوردن و آن عمل و شغل سازنده آنرا رساند: آباژور سازی آبجو سازی بخاری سازی چرمسازی: صابون سازی کاشی سازی مجسمه سازی یراق سازی، گاه محل و مکان و دکان و کارخانه ای را که در آن چیزی سازند رساند
معنی سازی - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
هر کاری که مایه سرگرمی باشد، رفتار کودکانه و غیر جدی برای سرگرمی، کار تفریحی، لهو لهب
فاکتور، بنا
مصالحه، صلح، انطباق، تبانی
گیاهی از تیره اسفناجیان که جزو دسته چغندر است و مانند آن در ریشه اش مواد غذایی اندوخته میکند سلق پاژو سلیقه. سلقی
منسوب به ری. اهل ری از مردم ری، زبان مردم ری
نوعی میمون کوچک با دمی بزرگ و پیکری پشم آلود و ریشی پهن و آن مخصوص آمریکاست و بمعنی نوشابه الکلی ژاپنی
آب دهنده، آنکه سیراب کند
اثر کننده و در رونده به همه اجزای چیزی، سرایت کننده
کوشنده، کوشا، جدی، کاری
گدا و گدائی کننده
ریسمانی است در غایت استحکام که از لیف خرما باشد
نوعی سقز که از شکاف درخت سرو به دست آید و چون آنرا مشتمل کنند مانند مشعل میسوزد
سازگاری، خوشرفتاری
سازج هندی گونه ای دارچین که عطر و طعم آن از دارچین معمولی کمتر است و در طب قدیم به عنوان مقوی تخمدانها بکار میرفته است عرفج بری سادج صادق صادیق صدق دارچین جاوه
سفید سپید بیاض
آرمیده، آرام نان مخصوصی که روی ساج پزند
سبز بودن خضرت، طراوت شادابی (گیاهان و غیره)، گیاهی که خام یا پخته آن را خورند مانند نعناع ترخون ریحان و جز آنها جمع سبزیها سبزیجات (غلط)، صراحی شراب
فراموشکار، غافل
آبکش آبیار
بلند، عالی پسر نوح و پدر اقوام سامی
از ریشه پارسی جایزه دهنده
پارسی تازی گشته سگزی سیستانی منسوب به سجستان از مردم سیستان سیستانی سگزی
کسی که در عربستان میماند، عربی
منسوب به سگزستان سکستان سیستان. از مردم سیستان سیستانی، لهجه سیستانیان
منسوب به سکزستان سکستان سیستان از مردم سیستان سیستانی سجزی
از مردم سیستان، سیستانی
اهل ری، از مردم ری
بنّایی،برای مثال ای ز تو بر عمارت عالم / یافته عدل خلعت رازی (ابوالفرج رونی - ۱۴۱)
بنّایی،