جدول جو
جدول جو

معنی سارکونی - جستجوی لغت در جدول جو

سارکونی
(رَ نی ی)
نسبت است به سارکون. رجوع به سارکون شود
لغت نامه دهخدا
سارکونی
(رَ)
محمد بن اسحاق بن حاتم سازکونی مکنی به ابوبکر. از محدثان است. رجوع به انساب سمعانی و معجم البلدان یاقوت شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از هارمونی
تصویر هارمونی
هماهنگی اجزای مختلف مجموعه، در موسیقی هماهنگی و تناسب چندین صدا به صورتی که برای شنونده گوش نواز باشد
فرهنگ فارسی عمید
سلیمان بن داود بن بشربن زیاد المنقری، مکنی به ابوایوب معروف به شادکونی، وی از مردم بصره و از حفّاظ حدیث بود، در بغداد با ائمه و حفاظ همنشینی داشت، سپس به اصفهان رفت و در آنجا سکونت گزید و به نشر حدیث پرداخت، از عبدالواحد بن زیاد و حمادبن زید حدیث کرد، ابوقلابه الرقاشی و ابومسلم الکجی و دیگران از او روایت کرده اند، گویند شراب می نوشید و حدیث وضع میکرد، بخاری از وی یاد کرده و او را از هر ضعیفی ضعیف تر شمرده و بعضی او را ثقه شمرده اند، در جمادی الاولی سال 234 در بصره وبعضی گویند در اصفهان درگذشت، ابوبکر بن مردویه الحافظ وفات او را به سال 236 درشهر اصفهان ذکر نموده است، (از انساب سمعانی و لباب الانساب ذیل شاذ کونی)
لغت نامه دهخدا
(نی یَ)
گردنه ای است به قرب طبریه و از آن به کوه طور بالا میروند. (یاقوت)
لغت نامه دهخدا
شهری است در ناحیۀ سار، 31000 تن سکنه و صنایع فلزی و کاغذ سازی دارد
لغت نامه دهخدا
(کُ)
نوعی از جانوران پستاندار از تیره کیسه داران از خانوادۀدازیور و مخصوص تاسمانی است و آن را شیطان تاسمانی نامند. جانوری است درشت اندام و کوتاه قد که روی پنجه های خود راه میرود و سری بزرگ و دندانهای قوی (42 دندان) دارد. حیوانی بسیارخوار و موذی و پرخشم است
لغت نامه دهخدا
(کُ سِ)
سرطان بیضه
لغت نامه دهخدا
(کُ)
انگل جرب. شپش جرب
لغت نامه دهخدا
(نی / نی ی)
منسوب به شادکونه (معرب شادگونه). رجوع به شادگونه شود
لغت نامه دهخدا
شاذکونی، ابوبکر بن مردویه الحافظ الاصبهانی الشاذکونی، و او را از این جهت شاذ کونی می گفتند که پدرش در یمن شاد گونه (مضربه) های بزرگ می فروخت، (از انساب سمعانی)
لغت نامه دهخدا
(سَ)
وارونی. سرازیر و سرابالایی. سراگون بودن:
پنجاه و اند ساله شدی اکنون
بیرون فکن ز سرت سراگونی.
ناصرخسرو (دیوان چ تهران ص 474).
از بسی ژاژ که خائید چنین گم شد
راه بر خلق ز بس نحس و سراگونی.
ناصرخسرو (دیوان چ تهران ص 497)
لغت نامه دهخدا
(ذَ)
نسبت است به شاذکونه. شادگونه فروش. رجوع به شادکونی شود
لغت نامه دهخدا
(ذَ)
حافظ، مکنی به ابوالایوب... و این نسبت به شاذکونه است از آن جهت که پدرش جامه های شاذکونه میفروخت. (منتهی الارب). و رجوع به شاذکونه و شاذکونی ابوبکر بن مردویه الحافظ الاصبهانی الشادکونی شود
لغت نامه دهخدا
(کُنْیْ)
در تقسیمات کشوری سابق فرانسه، یکی از خطه های جنوب غربی بشمار میرفت، از طرف مغرب با خلیج گاسکنی متشکل از اقیانوس اطلس از جانب جنوب با رشتۀ کوههای پیرنه یعنی با مرزهای اسپانیول و نیز با خطۀ به آرن، و از سوی مشرق به دو خطۀ فوا و لانکدوک، و از سمت شمال به خطۀ کویانا محدود میباشد، حدود مشرقی و شمالیش منحصر به مجرای گارونه نیست چنانکه این حدود، در جهت مشرق، و در آن طرف مجرای نامبرده و در جهت شمال در این طرف آن واقع میشد، در تقسیمات جدیده یک قسمت از ایالات پیرنه علیا، ژرسی، ولاندو، و نیز قسمتی از ایالات پیرنه سفلی، گارونه، لوت باگارونه و تارن باگارونه از اراضی این خطه متشکل شده اند، مرکزش شهر اش بود، و قوم کنونی موسوم به باسک که در سوابق ایام واسکون نامیده میشده اصلاً در اسپانیول مسکن داشتند، در اواسط قرن ششم میلادی، گتها، اینان را تحت مضیقه و فشار قرار دادند در نتیجه از سلسلۀ جبال پیرنه عبور کردند و به این جهت به کشور فرانسه ملتجی گشتند و بهمین مناسبت محل مربوط را گاسکونی و در اثر قرب مخرج گاسکونه نامیدند سپس سلاطین اتریش و بورگونی آنان را تحت تسلط خویش درآوردند، پس به دوکی آکیتانه ملحق گردید، بعدها، بشکل یک دوک مستقل درآمده تابع پادشاهی فرانسه و پس از چندی انگلستان شد و تا 453 میلادی باقی بود و در این تاریخ بطور قطع به فرانسه ملحق و با گویان واقع در شمال کشور بشکل ایالتی درآمد، مساحت سطح گاسکونه به 26520 گز مربع نزدیک است و به 13 دایره یعنی قضا یا سنجاق منقسم شده بود. دو جهت جنوبی و شرقی آن کوهستانی است دامنه ها و شعبه های جبال پیرنه را تشکیل میدهد و هر قدر به دو طرف مغرب و شمال توجه نمائیم اراضی کسب انحطاط میکنند و قسمت شمال غربیش موسوم بلاندو و عبارت از یک محل پست ریگزار میباشد که بمنزلۀ تهامۀ کشور فرانسه است، نهر گارون در حدود شرقی روان است، و میاه جاریه در قسمت شرقی خطه بنهر نامبرده وارد می گردد و با این حال رود اصلی گاسکنی نهر آدور میباشد، و آبهای قسم اعظم این قطعه را جمع می نماید، و منابع نهر لیژ هم در اندرون گاسکونیه جایگیر گشته و در سواحل آن پاره ای ازرودهای کوچک وجود دارد که آبهایشان مستقیماً وارد دریا میگردد، چه در پیرنه و چه در لاندو دریاچه های زیاد یافت میشود ولی خیلی کوچکند و فقط پنج بحیرۀ بزرگ زیر در نزدیکی ساحل دیده میشود. 1- گازو 2- بیسگاراس 3- اوریان 4- ژولیان 5- سوستون، اراضی این خطه خیلی حاصل خیز است مخصوصاً وادی آدور که از ازمنۀ قدیمه کانالها در آنجا ایجاد شده و پرمحصولترین زمین کشورمیباشد و محصولات عمده اش عبارت است از ذخایر گوناگون و علف برای تعلیف حیوانات در جبال این سرزمین درختان کاج و جنگلهای پر از درختان گوناگون دیده میشود که الوار و اخشاب زیاد برای سوخت و ساختن ادوات و آلات چوبین و لوازم کار نجاری به دست می آورند، باغهای فراوان هم دارد و مقدار کلی شراب و کونیاک تهیه می شود، حیوانات اهلیش هم خوب و زیاد است گاو و گوسفند و اسبهای مرغوب دارد اسبان خوب برای سواری و اسب دوانی پرورش میدهند، معادنش فراوان نیست، و فقط در جبال پیرنه مرمرهای نامدار، و سنگهای قشنگ و نمک بلوری و غیره یافت می شود، میاه معدنیش بحد وفور رسیده صنایع خیلی پیشرفت نکرده است، گاسکونیها مردمان ساعی و مستعد میباشند ولی اکثر آنها در وطن خود نمانده اند در پاریس و دیگر شهرهای بزرگ فرانسه، و جزایر می زیند و یا به آمریکا و سایر بلاد و ممالک بعیده مهاجرت می ورزند، وفقط معمولات مرمری شهر ’بانیره دویگورو’ خیلی مشهور است، زبان ادبی فرانسه روزبروز در بین آنها انتشار پیدا میکند، و کلیه اهالی با السنه مختلف و غلط تکلم می نمایند، گاسکونی ها مردمان فعال، جسور، خوشرو، مهمان نواز و باسماحت میباشند به کذب و نخوت هم شهرت یافته اند با سک ها که قسمی از اهالی این محل میباشند در جهت پیرنه مسکن گزیده اند و بتدریج از عده آنها کاسته میشود و اینان بقیهالسیف اقوام منقرضه ای هستند که قبل از هجرت آریائیها در قطعۀ اروپا سکونت داشتند
لغت نامه دهخدا
(مُ)
آرمونی. درلغت بمعنای سازش و تناسب است و در اصطلاح موسیقی در فارسی هماهنگی را به جای آن به کار می برند و عبارت ازصداهای مختلفی است که در یک آن همگی به گوش رسد و با هم تناسب و ارتباط داشته باشد. دانش هارمونی ساختۀ فکر بشر نیست و اصل آن از طبیعت گرفته شده است. زیرا در طبیعت بعضی از آواها با هم متناسب و هماهنگ اندو برخی دیگر هیچ تناسبی با هم ندارند. پس بشر در آغاز این دانش را از طبیعت گرفته و درصدد تکمیل و تدوین آن برآمده، تا علمی جداگانه شده است. نخستین کنجکاوی انسان برای پیدا کردن ’هماهنگی’ آواها در قرون وسطی شروع شد و رفته رفته ترقی کرد تا در قرن هفدهم میلادی تدوین شد و موسیقیدان های بزرگ اروپایی قطعات موسیقی خود را بوسیلۀ تکمیل این فن پسندیده تر از ترکیبات سابق کردند. متأسفانه تا چند سال پیش، از این قسمت اثری در کشور ما دیده نمی شد و تنها نمایندۀ آن موسیقی نظامی بود. ولی هنوزهم مردم با آن آشنایی ندارند و گوشها طوری تربیت نشده است که بتواند چند آوا را با هم در آن واحد درک کند و لذت ببرد. تنها کسانی که موسیقی فرنگی زیاد شنیده اند بتدریج با ارکستر هماهنگ مأنوس شده اند. عنصر اصلی این دانش سازشها است و آنها چند نت مختلف اند که در یک آن با هم شنیده میشوند سازشها ممکن است از دویا سه یا چهار یا پنج صدای مختلف تشکیل شود و در این صورت به سازشهای دوصدایی و سه صدایی و پنج صدایی موسوم می شود هر یک از سازشها دارای چند نوت است که بایدبا هم نواخته شود. بهترین سازهایی که با آنها سازش خوب اجرا میشود پیانو و ارگ است. اگر هر یک از سازشهای فوق را با پیانو بزنیم و به صدایی که از آن برمیخیزد زمانی گوش کنیم بدین خواهیم رسید که این صداها چه رابطه ای دارند. و از اینکه انسان میتواند در یک آن چند صدا را با گوش خود بشنود لذت خاصی احساس می کنیم. سازشهای مختلف چون به دنبال یکدیگر شنیده شود بایدبا قاعده های مخصوصی تنظیم یافته باشد. پس هارمونی (هماهنگی) دانش ترکیب سازشها و قواعد ارتباط و اتصال آنهاست. (نظری به موسیقی روح اﷲ خالقی بخش 1 ص 149). این کلمه را در فارسی به صورت هارمنی هم می نویسند
لغت نامه دهخدا
(مُ)
در افسانه های یونان نام دختر آره و آفرودیت است. وی با کادموس ازدواج کرد و از وی دارای یک پسر به نام پولیدر و چهار دختر به نامهای اتونوئه، اینو، سمله و آگاو شد. هارمونی فن موسیقی را به یونان وارد کرده است
لغت نامه دهخدا
عمل ساربان، حرفۀ ساربان، ساربان بودن، ساربانی کردن، حفاظت شتر کردن، صاحب و مالک شتر بودن، نگاهداری شتر کردن، ساروانی، شتربانی، اشترداری، جمالی، رجوع به ساربان شود
لغت نامه دهخدا
(وَ)
منسوب است به ساوکان که قریه ای است از قراء خوارزم. (الانساب سمعانی)
لغت نامه دهخدا
(کُ)
گوگلیلمو. فیزیکدان و مخترع ایتالیائی (1874-1937 میلادی) وی در دانشگاه ’بولونیا’ کسب دانش کرد و بر اثر تحقیق در آثار ’هنریخ هرتز’ توانست امواج ’هرتز’ را در ایجاد رابطه از دور بکار برد. وی دستگاهی ساخت که نخست علاماتی را بوسیلۀ امواج از یکسو به سوی دیگر خانه خود فرستاد و سپس این آزمایش را بین خانه و باغ انجام داد و بعدها در فاصله دورتر دستگاه بیسیم و رادیوبااختراع مارکونی پایه گرفت. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
اسم هندی حجرالبهت است، (فهرست مخزن الادویه)، رجوع به حجرالباهت و حجرالبهت شود
لغت نامه دهخدا
پسر ’ایکی’، ظاهراً از پادشاهان لولوبی: ’تاردونی’ پسر ’ایکی’ که کتیبه ای بزبان و خط ’آکادی’ دارد، از خدایان بابل ’شمش’ و ’اداد’ یاری می طلبد، این ’تاردونی’ هم در همین زمان می زیسته و ظاهراً از پادشاهان ’لولوبی’ باید شمرده شود، (کرد و پیوستگی نژادی و تاریخی او، رشید یاسمی ص 27)
لغت نامه دهخدا
تیره ای از چرام (قسم دوم از اقسام چهار بنیچه ایل جاکی کوه گیلویۀ فارس)، (جغرافیای سیاسی کیهان ص 89)
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان نور علی بخش دلفان شهرستان خرم آباد که در 9 هزارگزی باختر نورآباد و 6هزارگزی باختر راه شوسه خرم آباد به کرمانشاه واقع و محلی است کوهستانی، سردسیر مالاریائی و سکنۀ آن 60 تن است، آب از چشمه ها، محصول آن غلات و لبنیات، شغل اهالی زراعت و گله داری است، راه مالرو دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
مارکوتی، از قرای پشتکوه است به آمل، (ترجمه سفرنامۀ مازندران و استراباد رابینو چ 1336 بنگاه تألیف و ترجمه ص 152)
لغت نامه دهخدا
(لِ)
زندگانی. عمر، جشن بسال تقاعد. (استینگاس ص 642)
لغت نامه دهخدا
(رَ)
قریه ای است از سواد بخارا. (انساب سمعانی) (معجم البلدان یاقوت)
لغت نامه دهخدا
برازش هماهنگی صداهای مختلفی که همگی در یک آن بگوش رسد و با هم تناسب و ارتباط داشته باشد هماهنگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سیرمونی
تصویر سیرمونی
سیری اشباع: از خودن سیرمونی ندارد (نداره)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ساربانی
تصویر ساربانی
شتربانی ساروانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سراکونی
تصویر سراکونی
((سَ))
سراکون، سرنگون، واژگون
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سیرمونی
تصویر سیرمونی
سیری، سیر شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هارمونی
تصویر هارمونی
((مُ))
سازگاری اجزا با یکدیگر، هماهنگی (واژه فرهنگستان)
فرهنگ فارسی معین
ساروانی، شتربانی، قافله سالاری، شترداری
فرهنگ واژه مترادف متضاد
از تپه های منطقه ی آمل
فرهنگ گویش مازندرانی