- سارو (پسرانه)
- ماه
معنی سارو - جستجوی لغت در جدول جو
- سارو
- پرنده ای است سیاه رنگ کمی بزرگتر از سار که خال های سفید هم دارد
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
منسوب به ساری از مردم ساری
مخلوطی است از آهک و خاکستر یا ریگ که در آب بمرور جذب انیدریک کربنیک کند و آهکش به صورت سنگ آهک که محکم و پایدار است در میاید و آن جهت ساختن حوض آب انبار گرمابه و بنای خانه به کار رود سارو. یا ساروج آبی ترکیب نوعی آهک با آب است که حرارت چندانی متصاعد نمیکند و حجمش نیز آن قدرها زیاد نمیشود اگر مواد خارجی آهک بیش از. 5، تا. 6، باشد آهک حاصل تیره رنگ است و با آن ساروج تهیه میکنند
پارسی است ساروغ دستار خوان پارچه ای غالبا چهار گوشه که بر روی بستر کشند یا چیزی در آن نهند، سفره دستار خوان، بقچه
پارچه ای غالبا چهار گوشه که بر روی بستر کشند یا چیزی در آن نهند، سفره دستار خوان، بقچه
آهک خاکستر آمیخته
سار، پرنده ای کوچک و سیاه رنگ و حلال گوشت و بزرگ تر از گنجشک، شارک، شارو، شار، سارک، سارج، ساری، ساسر
خمیری که از آهک و خاکستر درست می کردند و در ساختمان ها خصوصاً در حوض ها، آب انبارها و گرمابه ها برای بند کشی به کار می رفته، ساخن، چارو، صاروج، صهروج
بقچه، سفره، سارغ
مخلوطی است از آهک و خاکستر که در ساختن حوض، گرمابه و بنای ساختمان به کار می بردند
از مردم ساری
حصار
دزد، راهزن
خلوص، خالصی
آلتی چوبین که با آن برف می روبند
حصار، دیوار
ساجو نان (درخت)
اثر کننده و در رونده به همه اجزای چیزی، سرایت کننده
دزد، برگیرنده چیزی به نهادن و به حیله
دستمال بزرگ که در آن چیزی ببندند
سوراخ کننده، سخن نیکو و سریع گوینده
دستمال بزرگ که در آن چیزی ببندند بقچه، سفره
چوپان
روشن تابان پرنده ایست کوچک از تیره سبکبالان از گروه دندانی منقاران قدش کمی از گنجشک بزرگتر ولی از قمری کوچکتر است. رنگ پرهای بدنش برنزی مایل به زرد میباشد. پرنده ایست حشره خوار و اجتماعی و چون آفت ملخ است برای زراعت مفید میباشد. در حدود 6 گونه از آن شناخته شده و در ایران فراوانست. یا سار سیاه گونه ای سار که در نواحی گردن و سرو کناره بالها و در انتهای دم دارای پرهای تیره و بقیه پرهایش قرمز رنگ است و جثه اش هم از سار معمولی کمی بزررگتر است و در دفع ملخ بسیار مفید است. در نواحی آسیای صغیر و آسیای مرکزی و ایران میزید
یکراه، یکرو
بی غش
ریسمانی است در غایت استحکام که از لیف خرما باشد