جدول جو
جدول جو

معنی سارلوئی - جستجوی لغت در جدول جو

سارلوئی
شهری است در ناحیۀ سار، 31000 تن سکنه و صنایع فلزی و کاغذ سازی دارد
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سالوسی
تصویر سالوسی
ریاکاری، عوام فریبی، حیله گری، صفت نسبی منسوب به سالوس، اهل ریا و سالوس
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ساروی
تصویر ساروی
از مردم ساری
فرهنگ فارسی عمید
دهی است از دهستان مرودشت بخش زرقان شهرستان شیراز، واقع در 50 هزارگزی شمال زرقان، کنار راه فرعی مرودشت به ابرج، دامنه، و هوای آن معتدل مالاریائی، آب آن از قنات محصول آن غلات و چغندر و حبوبات است، 450 تن سکنه دارد که به زراعت مشغولند، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(رَ وی)
منسوب به ساری. سروی. ساری ّ. رجوع به ساری شود
لغت نامه دهخدا
نام یکی از طوایف ناحیۀ بمپور بلوچستان است، طایفۀ ناروئی مرکب از نهصد خانوار است، (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 100)
لغت نامه دهخدا
نام یکی از دهستانهای سه گانه بخش شیب آب شهرستان زابل است این دهستان در جنوب شرقی زابل و نزدیک مرز افغانستان واقع شده و محدود است از شمال به دهستان شهرکی و بخش پشت آب، از مشرق و جنوب به مرز افغانستان و از مغرب به دهستان شیب آب، منطقه ای است جلگه با هوائی معتدل نسبتاً گرم، تمام آبادی های آن نزدیک به هم واقعاند و از رود خانه هیرمند مشروب می شوند، نهرهای بزرگی از رود خانه هیرمند منشعب شده بین قراء این دهستان می گذرد و در موقع طغیان رودخانه عبور از دهی به ده دیگر مشکل است، محصول عمده این دهستان غلات و پنبه و لبنیات و صیفی است، راههای دهستان عموماً مالرو است، دهستان ناروئی از 44آبادی بزرگ و کوچک تشکیل شده است و جمعیت آن در حدود 20500 نفر است، مرکز دهستان قصبۀ قلعه نو است و قراء مهم آن عبارتند از: علی آباد و خالقداد و قلعه نوخواجه احمد، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8 ص 406)
لغت نامه دهخدا
ساروتی ترخانی، طایفه ای از ایلات ترک، از اعقاب حکام ترخان، و جزو قبائلی است که استندار جلال الدین اسکندر (731- 761) به ری و شهریار و بسال 809 هجری قمری میرزا عمر به مازنداران کوچ داد. (از ترجمه مازندران رابینو ص 202)
لغت نامه دهخدا
دغلی، مکر، فریب، (استینگاس)، مکر و حیله و تزویر و فریب و حیله گری و زرق، عوام فریبی، فند، (ناظم الاطباء) :
خانه های ما بگیرد او بمکر
برکند ما را بسالوسی ز وکر،
(مثنوی)،
نگویم نسبتی دارم بنزدیکان درگاهت
که خود را بر تو می بندم بسالوسی و زراقی،
سعدی،
رجوع به سالوس شود، تملق، (ناظم الاطباء)،
و چنین مرد فریبنده راسالوسی گویند، (آنندراج) (انجمن آرا) :
آنکه داعی و آنکه سالوسی است
آنکه خمار و آنکه ناموسی است،
سنایی،
سالوسیان دل را در کوی او مصلی
هاروتیان دین را در زلف او سفرگه،
سوزنی
لغت نامه دهخدا
(رَ)
محمد بن اسحاق بن حاتم سازکونی مکنی به ابوبکر. از محدثان است. رجوع به انساب سمعانی و معجم البلدان یاقوت شود
لغت نامه دهخدا
(رَ نی ی)
نسبت است به سارکون. رجوع به سارکون شود
لغت نامه دهخدا
(یَ)
نام یکی از بخشهای پنجگانه شهرستان جیرفت، در شمال باختری جیرفت واقع، و از طرف شمال به بخش راین، از خاور به بخش جبال بارز و از جنوب به بخش سبزواران، و از باختران به بخش بافت محدود است. اراضی آن کوهستانی و جنگلی، و هوای آن سردسیر، فقط دهستان اسفندقۀ آن گرمسیر است. بلندترین کوه این بخش کوه بهر آسمان است که ارتفاع قلۀآن 3497 گز است. آب آن از رودخانه و چشمه و قنات، ومحصول آن غلات و لبنیات است، و اهالی آن به زراعت و مالداری اشتغال دارند. این بخش 18800 تن سکنه دارد واز 552 آبادی و 9 دهستان باین شرح تشکیل شده است:
1- دهستان ساردوئیه: با 78 آبادی و 3785 تن سکنه. 2- دهستان گروه: با 36 آبادی و 1477 تن سکنه. 3- دهستان دلفارد: با 83 آبادی و 1485 تن سکنه. 4- دهستان سرویزن با 43 آبادی 1485 تن سکنه. 5- دهستان سرمشک: با 27 آبادی و 999 تن سکنه. 6- دهستان هترا:با 51 آبادی و 2047 تن سکنه. 7- دهستان گور: با 67آبادی و 2463 تن سکنه. 8- دهستان بهر آسمان: با 111 آبادی و 1884 تن سکنه. 9- دهستان اسفندقه: با 47 آبادی و 3255 تن سکنه. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8)
یکی از دهستانهای نه گانه بخش ساردوئیه شهرستان جیرفت، که از 78 آبادی تشکیل شده و 3785 تن سکنه دارد. و مرکز آن قریۀ درمزار است. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
طایفه ای از طوایف قشقائی ایران است مرکب از 100 خانوار که در بیضاءرامجرد سکونت دارند، (جغرافیای سیاسی کیهان ص 84)
لغت نامه دهخدا
دهی است ازدهستان آتابای بخش مرکزی شهرستان گنبد قابوس، واقع در 4 تا 6 هزارگزی شمال خاوری گنبد قابوس، دشت، هوای آن معتدل، آب آن از رود خانه گرگان، محصول آن غلات، حبوبات، صیفی و لبنیات است، 900 تن سکنه دارد که به زراعت و گله داری اشتغال دارند، قالیچه بافی از صنایع دستی زنان آن است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
تصویری از ساروی
تصویر ساروی
منسوب به ساری از مردم ساری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سالوسی
تصویر سالوسی
تملق، فریب، نیرنگ
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ساروی
تصویر ساروی
((رَ))
متعلق به شهر ساری در مازندران، اهل ساری
فرهنگ فارسی معین
ریاکاری، حیله گری، دورویی، ریاکار، حیله گر، دورو، سالوس گر
فرهنگ واژه مترادف متضاد