دغلی، مکر، فریب، (استینگاس)، مکر و حیله و تزویر و فریب و حیله گری و زرق، عوام فریبی، فند، (ناظم الاطباء) : خانه های ما بگیرد او بمکر برکند ما را بسالوسی ز وکر، (مثنوی)، نگویم نسبتی دارم بنزدیکان درگاهت که خود را بر تو می بندم بسالوسی و زراقی، سعدی، رجوع به سالوس شود، تملق، (ناظم الاطباء)، و چنین مرد فریبنده راسالوسی گویند، (آنندراج) (انجمن آرا) : آنکه داعی و آنکه سالوسی است آنکه خمار و آنکه ناموسی است، سنایی، سالوسیان دل را در کوی او مصلی هاروتیان دین را در زلف او سفرگه، سوزنی