جدول جو
جدول جو

معنی سارع - جستجوی لغت در جدول جو

سارع
(رِ)
مبادرت کننده. (منتهی الارب) ، کوشا. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سارو
تصویر سارو
(پسرانه)
ماه
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ساره
تصویر ساره
(دخترانه)
سارا
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سارا
تصویر سارا
(دخترانه)
صحرا، کوه و دشت، شاهزاده خانم، نام همسر ابراهیم (ع)، مادر اسحاق (ع)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از تسارع
تصویر تسارع
شتافتن، مبادرت کردن و پیشی گرفتن در کاری
فرهنگ فارسی عمید
(اِ)
بهم (با هم) شتافتن. (زوزنی). شتافتن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). پیشی گرفتن و شتافتن. (از متن اللغه) (از اقرب الموارد) (از المنجد) : اصناف خلایق به خدمت او تسابق و تسارع نمودند. (جهانگشای جوینی)
لغت نامه دهخدا
(مُ رِ)
نعت فاعلی از مسارعه. شتابنده. رجوع به مسارعه شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از سابع
تصویر سابع
هفتم هفتم هفتمین: فلک سابع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سارح
تصویر سارح
چوپان
فرهنگ لغت هوشیار
روشن تابان پرنده ایست کوچک از تیره سبکبالان از گروه دندانی منقاران قدش کمی از گنجشک بزرگتر ولی از قمری کوچکتر است. رنگ پرهای بدنش برنزی مایل به زرد میباشد. پرنده ایست حشره خوار و اجتماعی و چون آفت ملخ است برای زراعت مفید میباشد. در حدود 6 گونه از آن شناخته شده و در ایران فراوانست. یا سار سیاه گونه ای سار که در نواحی گردن و سرو کناره بالها و در انتهای دم دارای پرهای تیره و بقیه پرهایش قرمز رنگ است و جثه اش هم از سار معمولی کمی بزررگتر است و در دفع ملخ بسیار مفید است. در نواحی آسیای صغیر و آسیای مرکزی و ایران میزید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سارب
تصویر سارب
یکراه، یکرو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سارا
تصویر سارا
بی غش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سامع
تصویر سامع
شنونده، شنوا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ساعر
تصویر ساعر
بد انگیر بد خواه
فرهنگ لغت هوشیار
تابان درخشان، بلند افراشته، پراکنده تابان درخشان، آشکار هویدا، افراشته افراخته بلند، پراکنده منتشر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ساجع
تصویر ساجع
آهنگین گوی، راست سخن بی رودرواسی، نیکو روی نکو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سارد
تصویر سارد
سوراخ کننده، سخن نیکو و سریع گوینده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سائع
تصویر سائع
میرنده، بیکار بیکاره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دارع
تصویر دارع
زره پوش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سارخ
تصویر سارخ
دستمال بزرگ که در آن چیزی ببندند بقچه، سفره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ساکع
تصویر ساکع
بیگانه مرد، آواره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سارغ
تصویر سارغ
دستمال بزرگ که در آن چیزی ببندند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سارق
تصویر سارق
دزد، برگیرنده چیزی به نهادن و به حیله
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ساری
تصویر ساری
اثر کننده و در رونده به همه اجزای چیزی، سرایت کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تسارع
تصویر تسارع
شتافتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زارع
تصویر زارع
کشتکار، کشاورز، برزگر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بارع
تصویر بارع
آنکه در فضل تمام و کمال باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ذارع
تصویر ذارع
خیکچه، چابکدست زن، شتر فراخ گام ماده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسرع
تصویر اسرع
شتاب تر، تند تر، زودتر، تیزتر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مسارع
تصویر مسارع
شتابنده، پیشدست شتابنده جمع مسارعین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سراع
تصویر سراع
شتابان: مرد، جمع سرع، شاخه های رز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تسارع
تصویر تسارع
((تَ رُ))
شتافتن، سرعت گرفتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سارا
تصویر سارا
خلوص، خالصی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از زارع
تصویر زارع
کشاورز
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از سارق
تصویر سارق
دزد، راهزن
فرهنگ واژه فارسی سره