جدول جو
جدول جو

معنی سادیرم - جستجوی لغت در جدول جو

سادیرم
نام کتابی هندی، که بعربی نقل شده است. (ابن الندیم)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سامیرا
تصویر سامیرا
(دخترانه)
سمیرا، زن بزرگوار، نام عمه شیرین در داستان خسرو و شیرین ترجمه عربی مهین بانو است، وسیله ای که با آن حجامت می کنند، نام محلی در نزدیکی مکه
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سایره
تصویر سایره
(دخترانه)
ستاره گردنده، سیاره
فرهنگ نامهای ایرانی
نوعی بیماری که در آن فرد از آزار دیگران مخصوصاً آزار جنس مخالف در حین عمل جنسی لذت می برد، دگرآزاری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پادیر
تصویر پادیر
ستونی که به بغل دیوار شکسته محکم کنند که دیوار خراب نشود، دیرک، برای مثال نه پادیر باید تو را نه ستون / نه دیوار خشت و نه زآهن درا (رودکی - صحاح الفرس - پادیر)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سایره
تصویر سایره
ستارۀ گردنده، سیاره، برای مثال از اختران آسمان از ثابت و از سایره / عار آید آن استاره را کاو تافت بر کیوان تو (مولوی۲ - ۷۷۸)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پادرم
تصویر پادرم
تودۀ مردم، رعیت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بادرم
تصویر بادرم
بیهوده، بی اثر، برای مثال چون به ایشان بازخورد آسیب شاه کامیاب / جنگ ایشان عجز گشت و سحر ایشان بادرم (عنصری - ۳۴۰ حاشیه)، از کار بازمانده، تباه، کار بیهوده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رادیوم
تصویر رادیوم
عنصری کمیاب، گران بها، سفید و درخشان شبیه نمک کوبیده که در مجاورت هوا سیاه می شود و در رادیوتراپی کاربرد دارد
فرهنگ فارسی عمید
(یِ)
آنتونیو (1750- 1825م.). آهنگساز ایتالیایی متولد در لینانو مصنف اپراهای دانیاد برای نمازهای کلیسیا و غیره. او علیه موزارت تحریک شده بود
لغت نامه دهخدا
(رُ / رَ)
بیهوده بودن چون کار بیهوده. (فرهنگ اسدی خطی نخجوانی، فرهنگ اسدی چ اقبال ص 342). بیهوده و تباه. (برهان) (جهانگیری) (آنندراج) (انجمن آرا) (ناظم الاطباء) (شعوری ج 1 ورق 176). بیهوده و هرزه و هذیان باشد. (اوبهی نسخۀ خطی کتاب خانه لغت نامه). رجوع به فرهنگ شاهنامه شود:
چون به ایشان بازخورد آسیب شاه شهریار
جنگ ایشان عجز گشت و سحر ایشان بادرم.
عنصری.
شمس فخری با زاء معجمه (بادزم) نقل کرده است:
هرکه جز مدح ذات اوگوید
قول و فعلش تباه و بادزم است.
(از شعوری ج 1 ورق 176).
در واژه نامۀ فارسی معیار جمالی ص 326 باذرم آمده است. رجوع به بادزم و باذرم شود.
لغت نامه دهخدا
مادرا، رودی است در آمریکای جنوبی که در آمازون ریزد و 3240 هزارگز طول دارد، (از لاروس)
لغت نامه دهخدا
(یُ)
ماده ای است فلزی که در سال 1898 میلادی بتوسط پیر کوری و زنش مادام کوری و ژبمون کشف شد، مادام کوری در ضمن تجسس خاصیت رادیوآکتیویته در سنگهای معدنی اورانیوم متوجه شد که بعضی از این سنگها خاصیت رادیوآکتیو شدیدتری از املاح خالص اورانیوم دارند و حدس زد که علت آن وجودعنصر جدیدی در اینگونه سنگها باشد که از اورانیوم رادیوآکتیوتر است، در سال مزبور آقا و خانم کوری این عنصر جدید یعنی رادیوم را مجزا کردند و فعالیت شدید آن را نشان دادند. مهمترین سنگ معدنی محتوی رادیوم پشبلاند است که معادن اصلی آن در کنگوی بلژیک و کانادای شمال غربی وجود دارد.
استخراج: رادیوم همراه با باریومی که از املاح اورانیوم طبیعی مانند پشبلاند مجزا میشود وجود دارد، مادام و مسیو کوری با کمک یک سری تبلور فراکسیونل موفق شدند کلرورهای رادیوم و باریوم را جدا کنند ولی اکنون رادیوم را بصورت برومور با روش ساده تری جدا میکنند. در سال 1910 میلادی روش الکترولیز با کاتد جیوه ای برای جدا کردن رادیوم خالص از کلرور آن بکار رفت در این واکنش ملقمه رادیوم با خارج کردن جیوه در آتمسفر هیدرژن به رادیوم تبدیل میشود.
خواص - فلزی که بطریقه الکترولیز مجزا میشود از لحاظ خواص مشابه فلزات قلیایی خاکی میباشد و خواص عمومی آن متعادل با وزن وشماره اتمی بروز میکند فقط بعلت داشتن خاصیت رادیوآکتیو از گروه فلزات قلیایی خاکی متمایز است. رادیوم فلزی است برنگ سفید نقره ای که در 200 درجه ذوب میشودو از لحاظ شیمیایی خیلی شبیه باریوم است با این تفاوت که بشدت الکتروپوزیتیف میباشد و در هوا بسرعت تبدیل به اکسیدونیترور رادیوم میگردد و رنگش کدر میشود، آب را تجزیه میکند و هیدرژن متصاعد میسازد. هرچند املاح خالص رادیوم سفید یا بیرنگ هستند تماس آنها با باریوم رنگ میخکی تیره ای تولید میکند ولی مقادیر ناچیز ناخالصیها بر شفافیت آنها میافزاید. حل کردن نمکهای رادیوم در آب تولید آب اکسیژنه میکند و مرتباً هیدرژن و اکسیژن بصورت گاز متصاعد میسازد. نمکهای جامد رادیوم در تاریکی با تابش سبزرنگ فلوئورسان میدرخشند. طیف بینایی نمکهای رادیوم مشابه سایر فلزات قلیایی خاکی است و از چند خط تیره تشکیل شده است که خطوط اصلی در ناحیۀ قرمز و آبی طیف قرار میگیرند مشتقات رادیوم رنگ شعله چراغ بنس را قرمز تیره میکنند. رادیوم و املاح آن در نتیجه خاصیت رادیوآکتیو سه نوع اشعه پخش میکنند که به اسامی آلفا، بتا و گاما نامیده شده اند.
آثار فیزیولژیک: رادیوم و مشتقات آن اثر محرک شدیدی بر پوست دارند و تماس طولانی با آنها سوختگی و زخمهای شدید تولید میکند. مشتقات رادیوم در درمان انواع خال، لوپوس و غیره بکار میروند، قبلا در پزشکی از برومور رادیوم زیاد استفاده میشد این نمک را در لوله های شیشه ای یا فلزی سربسته نگاه میداشتند تا از مرطوب شدن آن جلوگیری شود و اشعه کم نفوذتر جذب شوند شکی نیست که در آینده کلیه مشتقات رادیوم بوسیلۀ ایزوتوپ های رادیوآکتیو صناعی جایگزین خواهند شد زیرا این ایزوتوپ ها بسته بشماره ودرجۀ فعالیت متوسط خود برای کسانیکه در این رشتۀ درمانشناسی کار میکنند مزیت بیشتری دارا میباشند، تشعشع حاصل از کلیه مواد رادیوآکتیو بر روی بافتهای زنده اثر انهدامی دارد، درجۀ نفوذ اشعۀ آلفا در بافتها کم ولی اثر موضعی آن خیلی شدید است اشعۀ بتا نیزبیشتر از چهار میلیمتر نفوذ نمیکنند ولی دارای خاصیت انهدامی موضعی شدید هستند. اشعۀ گاما دارای اثر عمومی تر هستند و استفاده از آنها را در رادیوتراپی مدتهاست شناخته اند تا آنجا که به استفادۀ پزشکی از این تشعشعات وابستگی دارد هیچگونه مدرکی در دست نیست که بجز انهدام بافتها از آنها اثری بمنصۀ ظهور برسد، حتی اگر مقادیر استعمال خیلی ناچیز باشند بنابر این تنها نوع امراضی که قابل درمان یا کنترل با تشعشعات مذکور هستند بیماری های سرطانی خواهند بود. با توجه به آثار فیزیولژیک مذکور لازم است برای نگاهداری و استفاده از رادیوم و رادیو ایزوتوپ های سایر عناصر، از خواص این مواد و مقادیر آنها اطلاعات کافی داشت اگر تنها اشعۀ بتا پخش میشود برای محافظت میتواند از ورقه های نازک سربی یا شیشه ای استفاده کرد ولی در مورد اشعۀ گاما باید عناصر رادیوآکتیو را در ظرفهای سربی به ضخامت 5 تا 7/5 سانتیمتر نگاهداری کرد. (شیمی معدنی دکتربری چ دانشگاه ج 1 ص 175)
لغت نامه دهخدا
(سَ)
خیرگی چشم. (مهذب الاسماء). ضعف بینایی یا آنچه نمودار شود مردم رابسبب ضعف بینایی از سکر و غشی و دوران سر و پینکی. (منتهی الارب) (آنندراج). جمع واژۀ سمدور. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان برزوک بخش قمصر شهرستان کاشان واقع در 36 هزارگزی شمال باختری قمصر، کوهستانی و سردسیر، و آب آن از دو رشته قنات، و محصول آن غلات، میوه و حبوبات است، 25 تن سکنه دارد که به زراعت، گله داری، صنایع دستی و قالی بافی اشتغال دارند، دو مزرعه جزء این آبادی است، راه فرعی به کاشان دارد، (ازفرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)، سادیان در مدخل همان دره ای است که مرق محل مزار بابا افضل کاشانی در آن واقع است، (احوال بابا افضل کاشانی سعید نفیسی ص 5)
لغت نامه دهخدا
(سَیْ یِ کَ رَ)
دهی است از دهستان بن معلابخش شوش شهرستان دزفول. دارای 300 تن سکنه. آب آن از رود خانه کرخه. محصول آنجا غلات، برنج و کنجد. شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
ناحیۀ... از نواحی سرحد. شش ناحیه است که قصبۀ آن نیز سیمیرم است. (فارسنامۀ ناصری). رجوع به سمیرم شود
لغت نامه دهخدا
شهوت پرستی توأم با بی رحمی، درکتاب روان پزشکی دکتر عبدالحسین میرسپاسی در بیان انحرافات جنسی چنین آمده: معشوق آزاری و ’سادیسم’ چنان است که ضمن عمل جماع تا طرف را آزار نرسانند و شکنجه ندهند لذت انزال حاصل نشود، (همان کتاب ج 3 ص 189)
لغت نامه دهخدا
پادیر، بادیز، چوبی که در میان دیوار و بر پشت دیوار شکسته نهند، (آنندراج)، چوبی باشد که ازبرای استحکام بر پشت دیوار شکسته کشند تا نیفتد، (اوبهی)، چوبی که در میان دیوارها جهت استحکام نهند، (ناظم الاطباء)، رجوع به پادیر و پادیز در همین لغت نامه شود، بازیچۀ روم و زنگ، یعنی مسخرۀ روزگار، (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
مزرعۀ دادارم از دیهای ساوه، (تاریخ قم ص 141)
لغت نامه دهخدا
تصویری از سودیوم
تصویر سودیوم
فلز قلیائی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سمادیر
تصویر سمادیر
کم بینی دید ناتوان، سایه واره ها آنچه پیش چشم آید در مستی و گیجی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سادیست
تصویر سادیست
فرانسوی آزارگرا کسی که مبتلا به سادیسم است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سادیسم
تصویر سادیسم
جنون مردم آزاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سایره
تصویر سایره
مونث سایر. یا هفت سایره. هفت سیاره
فرهنگ لغت هوشیار
عنصر رادیو اکتیوی است سفید و درخشان شبیه نمک کوبیده، در تاریکی مثل چراغ میدرخشد و تولید حرارت هم میکند و هزار برابر طلا ارزش دارد
فرهنگ لغت هوشیار
فرانسوی چوباوند مجموعه آوندهای چوبی که در یک گیاه وجود دارد مجموعه آوندهای چوبی رابنام گسیلم نیزمیخوانند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پادیر
تصویر پادیر
ستونی که زیر دیوار شکسته زنند تا نیفتد دیرک شمعک پاذیر پازیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سادیست
تصویر سادیست
کسی که مبتلی به سادیسم است
فرهنگ فارسی معین
((یُ))
عنصری است طبیعی و کمیاب و پرقیمت. دارای تشعشع خاص که در 1898 به وسیله مادام کوری و شوهرش در معادن اورانیوم کشف گردید. این عنصر جسمی است سفید و درخشنده و موجد حرارت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پادیر
تصویر پادیر
ستونی که زیر دیوار شکسته می زنند تا فرو نیفتد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سادیسم
تصویر سادیسم
شهوت رانی توأم با بی رحمی و شقاوت، جنون آزار دیگران، دگر آزاری (واژه فرهنگستان)
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پادریم
تصویر پادریم
اکرومایسین
فرهنگ واژه فارسی سره
جنون مردم آزاری، شهوترانی توام بابی رحمی
فرهنگ واژه مترادف متضاد
کسی که رنگ چهره اش مایل به سیاهی است
فرهنگ گویش مازندرانی