جدول جو
جدول جو

معنی ساختن - جستجوی لغت در جدول جو

ساختن
ایجاد
تصویری از ساختن
تصویر ساختن
فرهنگ واژه فارسی سره
ساختن
(ساخت سازد خواهد ساخت بساز سازنده ساخته سازش) بنا کردن عمارت کردن، درست کردن بعمل آوردن، ابداع کردن نوآوردن اختراع کردن، آفریدن خلق کردن، قرار دادن مقرر داشتن، منعقد کردن بر پای داشتن، آراستن رونق دادن، انتظام سامان دادن، نواختن نوازش کردن دلخوش کردن، تجهیز مجهز کردن سپاه، پختن طبخ کردن، تالیف کردن تصنیف کردن، تدبیر کردن چاره کردن، جعل کردن
فرهنگ لغت هوشیار
ساختن
((تَ))
بنا کردن، اختراع کردن، آفریدن، آماده کردن، پختن، جعل کردن، نواختن، ساز زدن، سازگاری کردن، تحمل کردن، استعمال مواد مخدّر و نشئه شدن
تصویری از ساختن
تصویر ساختن
فرهنگ فارسی معین
ساختن
درست کردن براساس نقشه و طرح قبلی، بنا کردن، چیزی را آماده کردن و پدید آوردن
آراستن و ترتیب دادن
سازگاری کردن، سازیدن
از نیست هست کردن، آفریدن، خلق کردن
تغییر دادن، برای مثال چگونه ساخت از گل مرغ عیسی / چگونه کرد شخص عاذر احیا (خاقانی - ۲۷)، نواختن، نوازش کردن
گستردن خوان و مانند آن ها
دوختن
نواختن، ساز زدن
تصویری از ساختن
تصویر ساختن
فرهنگ فارسی عمید
ساختن
Craft, Build, Construct, Fabricate, Make
تصویری از ساختن
تصویر ساختن
دیکشنری فارسی به انگلیسی
ساختن
строить , мастерить , фабриковать , делать
دیکشنری فارسی به روسی
ساختن
bauen, fertigen, herstellen, machen
دیکشنری فارسی به آلمانی
ساختن
будувати , виготовляти , робити
دیکشنری فارسی به اوکراینی
ساختن
budować, rzemieślniczo tworzyć, produkować, robić
دیکشنری فارسی به لهستانی
ساختن
建造 , 精心制作 , 制造 , 做
دیکشنری فارسی به چینی
ساختن
construir, confeccionar, fabricar, fazer
دیکشنری فارسی به پرتغالی
ساختن
costruire, realizzare, fabbricare, fare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
ساختن
construir, fabricar, hacer
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
ساختن
construire, fabriquer, faire
دیکشنری فارسی به فرانسوی
ساختن
bouwen, ambachtelijk maken, fabriceren, maken
دیکشنری فارسی به هلندی
ساختن
निर्माण करना , बनाना , शिल्प बनाना
دیکشنری فارسی به هندی
ساختن
membangun, merancang, membuat
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
ساختن
بنى , صنع , يصنع
دیکشنری فارسی به عربی
ساختن
짓다 , 건설하다 , 만들다 , 만들다
دیکشنری فارسی به کره ای
ساختن
לבנות , לבנות , ליצור , לייצר , לעשות
دیکشنری فارسی به عبری
ساختن
建てる , 建設する , 手作りする , 作る
دیکشنری فارسی به ژاپنی
ساختن
inşa etmek, el işi yapmak, üretmek, yapmak
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
ساختن
kujenga, kutengeneza, kufanya
دیکشنری فارسی به سواحیلی
ساختن
สร้าง , สร้าง , สร้างอย่างปราณีต , ผลิต , ทำ
دیکشنری فارسی به تایلندی
ساختن
নির্মাণ করা , নির্মাণ করা , তৈরি করা
دیکشنری فارسی به بنگالی
ساختن
تعمیر کرنا , ہنر سے بنانا , بنانا
دیکشنری فارسی به اردو

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

در خور ساختن لایق ساختن، آنچه که بتوان آنرا ساخت، آنچه که ساختن وی ضروری است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تاختن
تصویر تاختن
حمله، حمله کردن
فرهنگ واژه فارسی سره
زیان کردن در قمار باختن چیزی بگرو مقابل بردن (در قمار)، تلف کردن تمام یا حصه ای از مال خود: من در این کار هر چه داشتم باختم، بازی کردن مشغول شدن سر گرم شدن گوی نرد شطرنج باختن: (شاه با دلقک همی شطرنج باخت)، ورزیدن: عشق باختن (بمعنی عشق ورزیدن)، چرخ دادن: (گر چشم تو بربست او چون مهره ای در دست او. گاهت بغلطاند چنین گاهی ببازد در هوا) یا خود را باختن نباختن، از ترس یا یاء س یا خجلتی بیهوش شدن نشدن سخت ترسیدن نترسیدن خود را گم کردن نکردن: با آنکه سربازان دشمن دو برابر بود سربازان خود را نباختند. یا باختن دل. یا باختن رنگ. سپید شدن رنگ و رخسار از ترس کم شدن رنگ و پریدن آن. یا باختن زهره. مردن از ترس سخت ترسیدن باختن دل. یا جان باختن بباد دادن جان. یا قافیه را باختن، اشتباه کردن در غلط افتادن موقع را از دست دادن، یا نیزه باختن، نیزه زدن نبرد و ستیزه کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ساخته
تصویر ساخته
بنا شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از داختن
تصویر داختن
دانستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تاختن
تصویر تاختن
حمله بردن، تند رفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سوختن
تصویر سوختن
مشتعل ساختن، آتش گرفتن چیزی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ساخته
تصویر ساخته
درست شده، پرداخته، آماده شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از باختن
تصویر باختن
پول خود را در قمار از دست دادن، بازیدن، شکست خوردن، مغلوب شدن در بازی یا قمار، از دست دادن، بازی کردن مثلاً چوگان باختن
فرهنگ فارسی عمید