جدول جو
جدول جو

معنی ساخت - جستجوی لغت در جدول جو

ساخت
احداث
تصویری از ساخت
تصویر ساخت
فرهنگ واژه فارسی سره
ساخت
ساختن، صنع، صنعت
تصویری از ساخت
تصویر ساخت
فرهنگ لغت هوشیار
ساخت
((حَ))
ساختن، صنعت، آمادگی، ساز، سامان، ساز و برگ اسب، ساختار
تصویری از ساخت
تصویر ساخت
فرهنگ فارسی معین
ساخت
ساخته شده، ساختن، ساختار، یراق و زین اسب، ساز و برگ، سلاح جنگ
ساخت و پاخت: کنایه از قرارداد نهانی بین دو یا چند تن برای انجام دادن کاری، بند و بست
ساخت و ساز: ساخته و آماده بودن، آمادگی، ساز و سامان
تصویری از ساخت
تصویر ساخت
فرهنگ فارسی عمید
ساخت
Construction, Fabrication
تصویری از ساخت
تصویر ساخت
دیکشنری فارسی به انگلیسی
ساخت
строительство , изготовление
دیکشنری فارسی به روسی
ساخت
Bau, Fabrikation
دیکشنری فارسی به آلمانی
ساخت
будівництво , виготовлення
دیکشنری فارسی به اوکراینی
ساخت
budowa, produkcja
دیکشنری فارسی به لهستانی
ساخت
建设 , 制造
دیکشنری فارسی به چینی
ساخت
construção, fabricação
دیکشنری فارسی به پرتغالی
ساخت
costruzione, fabbricazione
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
ساخت
construcción, fabricación
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
ساخت
construction, fabrication
دیکشنری فارسی به فرانسوی
ساخت
constructie, fabricage
دیکشنری فارسی به هلندی
ساخت
निर्माण
دیکشنری فارسی به هندی
ساخت
konstruksi, pembuatan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
ساخت
بناءٌ , صنعٌ
دیکشنری فارسی به عربی
ساخت
건설 , 제조
دیکشنری فارسی به کره ای
ساخت
בָּנוּת , יצור
دیکشنری فارسی به عبری
ساخت
建設 , 製造
دیکشنری فارسی به ژاپنی
ساخت
inşaat, üretim
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
ساخت
ujenzi, utengenezaji
دیکشنری فارسی به سواحیلی
ساخت
การก่อสร้าง , การผลิต
دیکشنری فارسی به تایلندی
ساخت
নির্মাণ
دیکشنری فارسی به بنگالی
ساخت
تعمیرات , تیاری
دیکشنری فارسی به اردو

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ساختن
تصویر ساختن
ایجاد
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ساخته
تصویر ساخته
بنا شده
فرهنگ لغت هوشیار
(ساخت سازد خواهد ساخت بساز سازنده ساخته سازش) بنا کردن عمارت کردن، درست کردن بعمل آوردن، ابداع کردن نوآوردن اختراع کردن، آفریدن خلق کردن، قرار دادن مقرر داشتن، منعقد کردن بر پای داشتن، آراستن رونق دادن، انتظام سامان دادن، نواختن نوازش کردن دلخوش کردن، تجهیز مجهز کردن سپاه، پختن طبخ کردن، تالیف کردن تصنیف کردن، تدبیر کردن چاره کردن، جعل کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ساخته
تصویر ساخته
درست شده، پرداخته، آماده شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ساخته
تصویر ساخته
((تَ یا تِ))
بنا شده، درست شده، اختراع شده، آفریده، آماده، پخته، مصنوعی، جعلی، سازگار، متحد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ساختن
تصویر ساختن
((تَ))
بنا کردن، اختراع کردن، آفریدن، آماده کردن، پختن، جعل کردن، نواختن، ساز زدن، سازگاری کردن، تحمل کردن، استعمال مواد مخدّر و نشئه شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ساختن
تصویر ساختن
درست کردن براساس نقشه و طرح قبلی، بنا کردن، چیزی را آماده کردن و پدید آوردن
آراستن و ترتیب دادن
سازگاری کردن، سازیدن
از نیست هست کردن، آفریدن، خلق کردن
تغییر دادن، برای مثال چگونه ساخت از گل مرغ عیسی / چگونه کرد شخص عاذر احیا (خاقانی - ۲۷)، نواختن، نوازش کردن
گستردن خوان و مانند آن ها
دوختن
نواختن، ساز زدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ساختن
تصویر ساختن
Craft, Build, Construct, Fabricate, Make
دیکشنری فارسی به انگلیسی
строить , мастерить , фабриковать , делать
دیکشنری فارسی به روسی