- ساخت
- احداث
معنی ساخت - جستجوی لغت در جدول جو
- ساخت
- ساختن، صنع، صنعت
- ساخت ((حَ))
- ساختن، صنعت، آمادگی، ساز، سامان، ساز و برگ اسب، ساختار
- ساخت
- ساخته شده، ساختن، ساختار، یراق و زین اسب، ساز و برگ، سلاح جنگ
ساخت و پاخت: کنایه از قرارداد نهانی بین دو یا چند تن برای انجام دادن کاری، بند و بست
ساخت و ساز: ساخته و آماده بودن، آمادگی، ساز و سامان
- ساخت
- Construction, Fabrication
- ساخت
- строительство , изготовление
- ساخت
- Bau, Fabrikation
- ساخت
- будівництво , виготовлення
- ساخت
- budowa, produkcja
- ساخت
- 建设 , 制造
- ساخت
- construção, fabricação
- ساخت
- costruzione, fabbricazione
- ساخت
- construcción, fabricación
- ساخت
- construction, fabrication
- ساخت
- constructie, fabricage
- ساخت
- निर्माण
- ساخت
- konstruksi, pembuatan
- ساخت
- بناءٌ , صنعٌ
- ساخت
- 건설 , 제조
- ساخت
- בָּנוּת , יצור
- ساخت
- 建設 , 製造
- ساخت
- inşaat, üretim
- ساخت
- ujenzi, utengenezaji
- ساخت
- การก่อสร้าง , การผลิต
- ساخت
- নির্মাণ
- ساخت
- تعمیرات , تیاری
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
ایجاد
بنا شده
(ساخت سازد خواهد ساخت بساز سازنده ساخته سازش) بنا کردن عمارت کردن، درست کردن بعمل آوردن، ابداع کردن نوآوردن اختراع کردن، آفریدن خلق کردن، قرار دادن مقرر داشتن، منعقد کردن بر پای داشتن، آراستن رونق دادن، انتظام سامان دادن، نواختن نوازش کردن دلخوش کردن، تجهیز مجهز کردن سپاه، پختن طبخ کردن، تالیف کردن تصنیف کردن، تدبیر کردن چاره کردن، جعل کردن
درست شده، پرداخته، آماده شده
((تَ))
فرهنگ فارسی معین
بنا کردن، اختراع کردن، آفریدن، آماده کردن، پختن، جعل کردن، نواختن، ساز زدن، سازگاری کردن، تحمل کردن، استعمال مواد مخدّر و نشئه شدن
درست کردن براساس نقشه و طرح قبلی، بنا کردن، چیزی را آماده کردن و پدید آوردن
آراستن و ترتیب دادن
سازگاری کردن، سازیدن
از نیست هست کردن، آفریدن، خلق کردن
تغییر دادن،برای مثال چگونه ساخت از گل مرغ عیسی / چگونه کرد شخص عاذر احیا (خاقانی - ۲۷) ، نواختن، نوازش کردن
گستردن خوان و مانند آن ها
دوختن
نواختن، ساز زدن
آراستن و ترتیب دادن
سازگاری کردن، سازیدن
از نیست هست کردن، آفریدن، خلق کردن
تغییر دادن،
گستردن خوان و مانند آن ها
دوختن
نواختن، ساز زدن
Craft, Build, Construct, Fabricate, Make
строить , мастерить , фабриковать , делать