جدول جو
جدول جو

معنی ساتراپی - جستجوی لغت در جدول جو

ساتراپی
ساتراپیلا در اصطلاح یونانیان یکی از بیست ایالت شاهنشاهی هخامنشی و یکی از 72 بخش حکومت سلوکیان است، در تشکیلات سلوکیان هر ساتراپی بچند قسمت میشد وهر قسمت را اپارخی و رئیس چنین قسمت را ایارخ می نامیدند، گاهی ایارخ را هم ساتراپ میگفتند، رجوع به ایران باستان ج 2 ص 1470 و ج 3 ص 2092 و ج 3 ص 2102 شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سرتراشی
تصویر سرتراشی
شغل و عمل سرتراش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ساتراپ
تصویر ساتراپ
والی، حاکم، استاندار، سترب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سروتراپی
تصویر سروتراپی
تزریق سرم جهت معالجه یا جلوگیری از بیماری، سرم درمانی
فرهنگ فارسی عمید
پیترو، فراپائولو مورخ و مرد سیاسی ونیزی (1552- 1623 م. عضو شورای مخفی ده نفری و نیز و مؤلف کتاب معروفی بنام تاریخ شورای سی نفری اسقفها است
لغت نامه دهخدا
یکی از سرداران سکائی است که در جنگ با اسکندر مقدونی در حوالی رود سیحون کشته شد، رجوع به ایران باستان ج 2 ص 1716 شود
لغت نامه دهخدا
(سَ تَ)
عمل تراشیدن سر:
صدای استرۀ اوست بسکه شورانگیز
ز سرتراشی او پای می جهد از خواب.
ملا طاهر غنی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان جوانرود بخش پاوۀ شهرستان سنندج، واقع در 12 هزارگزی جنوب باختری پاوه و 10 هزارگزی باختر راه اتومبیل رو شهرستان کرمانشاه به پاوه، کوهستانی و سردسیر است و از آب چشمۀ مشروب میشود و محصول آن غلات و توتون و لبنیات و پشم و روغن است، 388 تن سکنه دارد که به زراعت و گله داری اشتغال دارند، راه آن اتومبیل رو است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(پِ)
نامی است که کنت کورث بولایت سپتاکس پاسیتاس (واقع در بین النهرین) داده و دیودور نام آن را سیت تاس ضبط کرده است. رجوع به ایران باستان ج 1 ص 1405 شود
لغت نامه دهخدا
موریس، سردار فرانسوی متولد کارکاسون (1856- 1929 میلادی) است، بسال 1914 در جنگ مارن با عنوان فرماندهی قشون سوم فرانسه سهم مهمی داشت، در 1915 بفرماندهی سپاه خاور در جنگ سالونیک شرکت جست، بسال 1914 عنوان کمیسر عالی فرانسه را در سوریه یافت
لغت نامه دهخدا
این کلمه، یونانی شدۀ خشثرپون بمعنی والی است که به پارسی کنونی باید شهربان گفت و کلمه شهر را در آن زمان بمعنی مملکت استعمال میکردند، داریوش شاهنشاهی ایران را به بیست قسمت تقسیم کردو هر کدام را بیک خشثرپاون سپرد، ظن قوی این است که این کلمه را خشثرپاون می نوشتند ولی بدلیل اینکه در زبان یونانی به ساتراپ تبدیل شده آنرا در محاوره شترپاون تلفظ میکردند، (ایران باستان ج 1 ص 438 و ج 2 ص 1467 و ج 3 ص 2093)، سلوکوس (312 - 281 قبل از میلاد) سردار وجانشین اسکندر نیز مستملکاتش را به 72 بخش تقسیم کرد و برای هر کدام یک ساتراپ معین کرد، بنابراین ایالات او کوچکتر از ایالات هخامنشی و اسکندر بوده است، (ایران باستان ج 3 ص 2064)، عنوان ولات ممالک تابعۀ اشکانی را نیز یونانیان ساتراپ نوشته اند ولی این صحیح نیست، در دورۀ پارتی والی را ’بیس تاکس’ می نامیدند، (ایران باستان ج 3 ص 2650)، کلمه ساتراپ که در کتیبۀپایکولی دیده میشود ظاهراً اشاره به کسترپ سکاها است، (کریستنسن چ 2 ص 121)
لغت نامه دهخدا
تصویری از سروتراپی
تصویر سروتراپی
تزریق سرم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ساتراج
تصویر ساتراج
پارسی تازی گشته شاهتره از گیاهان شاهتره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ساترات
تصویر ساترات
جمع ساتره، پوشانندگان مونث ساتر پوشاننده پنهان کننده جمع ساترات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ساتراپ
تصویر ساتراپ
پارسی یونانی گشته شهرپ شهردار کشوردار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ساتراب
تصویر ساتراب
((تْ))
والی، حاکم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سارایی
تصویر سارایی
خالصی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ساتراپ
تصویر ساتراپ
ایالت
فرهنگ واژه فارسی سره
استاندار، والی، شهربان، حاکم
فرهنگ واژه مترادف متضاد
امپریالیست
دیکشنری اردو به فارسی